نقش هزینهها در تصمیمگیری مدیریت
مقدمه: چرا تحلیل هزینه سنگ بنای تصمیمگیری مدیریت است؟
در دنیای رقابتی امروز، درک عمیق از هزینهها برای موفقیت هر سازمانی حیاتی است. حسابداری بها صرفاً یک فرآیند ثبت و ضبط نیست. بلکه شاخهای پویا از مدیریت است که برای تصمیمگیریهای داخلی اطلاعات فراهم میکند. این حوزه به مدیران در برنامهریزی، کنترل و انتخابهای آگاهانه کمک میکند. برخلاف حسابداری مالی که به گذشته و گزارشدهی خارجی میپردازد، حسابداری مدیریت نگاهی به آینده دارد. هدف اصلی آن بهبود کارایی عملیاتی و سودآوری است. تحلیل مؤثر هزینهها به یک مزیت استراتژیک برای رشد پایدار تبدیل شده است. این تحلیلها به مدیران اجازه میدهند تا منابع را بهینه تخصیص دهند. همچنین به آنها کمک میکند تا استراتژیهای قیمتگذاری دقیقی را تدوین کنند. در نهایت، درک صحیح از نقش هزینهها در تصمیمگیری مدیریت، سازمان را به سمت اهداف بلندمدت خود هدایت میکند.
بخش ۱: مبانی حسابداری بها و طبقهبندی هزینهها
۱-۱. حسابداری بها: ابزاری برای تصمیمگیری داخلی
حسابداری بها فرآیند شناسایی، تحلیل و ردیابی تمام مخارج مرتبط با تولید کالا یا ارائه خدمات است. این شاخه از حسابداری به مدیران کمک میکند تا عملکرد مالی را بهتر درک کنند. اهداف اصلی آن شامل تعیین بهای تمامشده واقعی محصولات و خدمات است. همچنین دادههای لازم برای بودجهبندی و برنامهریزی را فراهم میآورد. این اطلاعات از تصمیمات قیمتگذاری پشتیبانی میکند و به شناسایی فرصتهای کاهش هزینه کمک میکند. حسابداری بها با تمرکز بر گزارشدهی داخلی، برخلاف حسابداری مالی، تابع مقررات سختگیرانه خارجی نیست. این انعطافپذیری به شرکتها اجازه میدهد سیستمهای خود را متناسب با نیازهای عملیاتی خود طراحی کنند. بنابراین، نقش هزینهها در تصمیمگیری مدیریت از طریق این ابزار قدرتمند محقق میشود.
۱-۲. هزینههای ثابت: ستون فقرات ساختار هزینه
هزینههای ثابت، هزینههایی هستند که در یک دامنه مشخص از تولید، بدون تغییر باقی میمانند. این هزینهها مستقل از حجم تولید یا سطح فعالیت کسبوکار هستند. شرکتها موظف به پرداخت این مخارج هستند، حتی اگر سودی کسب نکنند. نمونههای رایج هزینههای ثابت شامل اجاره ساختمان، حق بیمه، مالیات بر دارایی و حقوق کارکنان دائمی است. استهلاک تجهیزات نیز در این دسته قرار میگیرد. اگرچه کل هزینههای ثابت یکسان است، اما هزینه ثابت برای هر واحد محصول با افزایش تولید کاهش مییابد. این پدیده به صرفهجویی ناشی از مقیاس منجر میشود. درک این هزینهها برای تحلیل نقطه سر به سر و برنامهریزیهای بلندمدت ضروری است.
۱-۳. هزینههای متغیر: هزینههایی که با تولید تغییر میکنند
هزینههای متغیر به طور مستقیم با سطح تولید یا فعالیت تجاری تغییر میکنند. با افزایش حجم تولید، این هزینهها نیز متناسب با آن افزایش مییابند. در مقابل، با کاهش تولید، این هزینهها نیز کاهش پیدا میکنند. مواد اولیه، کمیسیون فروش، بستهبندی و دستمزد ساعتی کارگران نمونههایی از هزینههای متغیر هستند. هزینه برق مصرفی در خط تولید نیز میتواند یک هزینه متغیر باشد. در حالی که کل هزینههای متغیر با حجم تولید تغییر میکند، هزینه متغیر برای هر واحد محصول ثابت باقی میماند. این ویژگی، هزینههای متغیر را به یک جزء کلیدی در تحلیلهای سودآوری و تصمیمات کوتاهمدت تبدیل میکند.
۱-۴. هزینههای مستقیم: ردیابی آسان تا محصول نهایی
هزینههای مستقیم به سادگی و به طور اقتصادی به یک موضوع هزینه خاص قابل ردیابی هستند. موضوع هزینه میتواند یک محصول، یک خدمت یا یک دپارتمان باشد. این هزینهها به طور واضح با تولید یک کالای مشخص مرتبط هستند. برای مثال، در یک شرکت تولید مبلمان، هزینه چوب و پارچه استفاده شده برای یک صندلی خاص، هزینه مستقیم محسوب میشود. دستمزد کارگری که مستقیماً روی مونتاژ آن صندلی کار کرده نیز یک هزینه مستقیم است. ردیابی دقیق این هزینهها به قیمتگذاری صحیح محصولات و ارزیابی سودآوری هر محصول کمک شایانی میکند.
۱-۵. هزینههای غیرمستقیم (سربار): چالش تخصیص دقیق
هزینههای غیرمستقیم که به آنها هزینههای سربار نیز گفته میشود، به راحتی قابل ردیابی به یک محصول خاص نیستند. این هزینهها به کل سازمان یا چندین محصول به طور همزمان نفع میرسانند. به همین دلیل، باید از طریق یک مبنای منطقی به محصولات تخصیص داده شوند. حقوق مدیران اداری، اجاره کارخانه و هزینههای عمومی تحقیق و توسعه نمونههایی از هزینههای غیرمستقیم هستند. روش تخصیص این هزینهها تأثیر قابل توجهی بر بهای تمامشده محصول و در نتیجه تصمیمات مدیریتی دارد. انتخاب یک مبنای تخصیص نادرست میتواند منجر به نتایج گمراهکننده و تصمیمات اشتباه شود.
۱-۶. سایر طبقهبندیهای هزینه: درک هزینههای مختلط و پلهای
علاوه بر هزینههای ثابت و متغیر، طبقهبندیهای دیگری نیز برای تحلیل دقیقتر رفتار هزینهها وجود دارد. هزینههای نیمهمتغیر یا مختلط، بخشی ثابت و بخشی متغیر دارند. برای مثال، قبض تلفن ممکن است یک آبونمان ثابت ماهانه به همراه هزینه متغیر بر اساس میزان مکالمه داشته باشد. نوع دیگر، هزینههای پلهای هستند که در یک بازه فعالیت ثابت بوده اما با عبور از یک آستانه مشخص، به صورت پلهای افزایش مییابند. برای مثال، حقوق یک سرپرست تولید برای یک شیفت کاری ثابت است. اما با افزودن شیفت کاری دوم، نیاز به استخدام سرپرست جدیدی خواهد بود که هزینه را به صورت پلهای افزایش میدهد.
بخش ۲: هزینههای مربوط و نامربوط: فیلتر کردن اطلاعات برای تصمیمات هوشمندانه
۲-۱. اصل کلیدی تحلیل تفاضلی: تمرکز بر آینده و تفاوتها
اساس تصمیمگیری هوشمندانه، تحلیل تفاضلی یا تحلیل هزینههای مربوط است. این اصل بیان میکند که مدیران باید تنها بر درآمدها و هزینههایی تمرکز کنند که بین گزینههای مختلف، متفاوت هستند. هزینههایی که در تمام گزینهها یکسان باقی میمانند، برای تصمیمگیری نامربوط هستند و باید نادیده گرفته شوند. طبق استانداردهای حرفهای مانند ACCA، یک هزینه مربوط باید سه ویژگی کلیدی داشته باشد. اول اینکه باید یک هزینه آتی باشد، زیرا تصمیمات ما تنها بر آینده تأثیر میگذارند. دوم، باید یک جریان نقدی باشد؛ هزینههای غیرنقدی مانند استهلاک مربوط نیستند. سوم، باید افزایشی باشد، یعنی مستقیماً در نتیجه اتخاذ یک تصمیم خاص ایجاد یا حذف شود.
۲-۲. هزینههای مربوط: هزینههای قابل اجتناب و هزینههای فرصت
هزینههای مربوط شامل دو دسته اصلی هستند که در تحلیلها باید شناسایی شوند. دسته اول، هزینههای قابل اجتناب هستند. اینها هزینههایی هستند که اگر یک گزینه خاص انتخاب نشود، شرکت متحمل آنها نخواهد شد. برای مثال، اگر تصمیم به تولید یک محصول جدید گرفته شود، هزینه مواد اولیه آن یک هزینه قابل اجتناب است. دسته دوم که بسیار حیاتی است، هزینه فرصت نام دارد. هزینه فرصت، سود یا منفعتی است که با انتخاب یک گزینه، از بهترین گزینه بعدی صرفنظر میشود. به عنوان مثال، اگر شرکتی از یک ماشین برای تولید محصول A استفاده کند، هزینه فرصت آن، سودی است که میتوانست از فروش آن ماشین یا استفاده از آن برای تولید محصول B به دست آورد.
۲-۳. هزینههای نامربوط: نادیده گرفتن هزینههای غرقشده و تعهد شده
هزینههای نامربوط، هزینههایی هستند که تحت تأثیر تصمیمات آتی قرار نمیگیرند و باید از فرآیند تحلیل حذف شوند. مهمترین نوع این هزینهها، هزینههای غرقشده (Sunk Costs) هستند. اینها هزینههایی هستند که در گذشته رخ دادهاند و قابل بازیافت نیستند. هزینه تحقیقات بازاریابی که قبلاً برای یک محصول جدید پرداخت شده، یک هزینه غرقشده است. نوع دیگر، هزینههای تعهد شده هستند. اینها هزینههای آتی هستند که شرکت به دلیل تصمیمات گذشته، ملزم به پرداخت آنهاست، مانند اجارهبهای یک قرارداد بلندمدت غیرقابل فسخ. استهلاک نیز یک هزینه غیرنقدی و مبتنی بر بهای تمامشده تاریخی است، بنابراین برای تصمیمگیری نامربوط تلقی میشود.
۲-۴. نقش هزینههای ثابت در تحلیل مربوط بودن: یک نکته کلیدی
یک تصور غلط رایج این است که تمام هزینههای ثابت نامربوط هستند. این گزاره همیشه صحیح نیست. باید بین هزینههای ثابت مستقیم و هزینههای ثابت تخصیصیافته تمایز قائل شد. هزینههای ثابت تخصیصیافته (یا مشترک)، مانند سهم اجاره دفتر مرکزی که به یک خط تولید تخصیص داده میشود، معمولاً نامربوط هستند. اگر آن خط تولید حذف شود، این هزینه از بین نمیرود، بلکه بین سایر خطوط تولید بازتخصیص مییابد. اما هزینههای ثابت مستقیم یا قابل اجتناب کاملاً مربوط هستند. برای مثال، حقوق مدیر یک خط تولید خاص که در صورت حذف آن خط تولید، اخراج میشود، یک هزینه ثابت قابل اجتناب و مربوط است. همچنین، اجاره یک انبار جدید که فقط برای یک پروژه خاص مورد نیاز است، یک هزینه ثابت مربوط به آن پروژه است.
بخش ۳: تکنیکهای تحلیل هزینه برای تصمیمات استراتژیک
۳-۱. تحلیل هزینه-حجم-سود (CVP): نقشه راه سودآوری
تحلیل هزینه-حجم-سود (CVP) یک ابزار مدیریتی قدرتمند برای درک رابطه بین هزینهها، حجم فروش و سود است. این تحلیل به مدیران کمک میکند تا تأثیر تغییرات در قیمت فروش، هزینهها و حجم فعالیت را بر سودآوری پیشبینی کنند. اجزای اصلی این تحلیل شامل قیمت فروش، حجم فعالیت، هزینههای متغیر واحد و کل هزینههای ثابت است. تحلیل CVP برای تصمیمگیریهای استراتژیک مانند تعیین نقطه سر به سر، بودجهبندی و ارزیابی سودآوری محصولات جدید ضروری است. این ابزار به کسبوکارها امکان میدهد تا اهداف فروش خود را برای رسیدن به سود مورد نظر تعیین کنند. نقش هزینهها در تصمیمگیری مدیریت از طریق این تحلیل به وضوح نمایان میشود.
۳-۲. حاشیه فروش: موتور سودآوری کسبوکار
حاشیه فروش (Contribution Margin) یکی از مفاهیم کلیدی در تحلیل CVP است. این معیار از تفاضل درآمد فروش و کل هزینههای متغیر به دست میآید. حاشیه فروش نشاندهنده مبلغی است که برای پوشش هزینههای ثابت و سپس ایجاد سود باقی میماند. این مفهوم را میتوان به صورت کل، به ازای هر واحد محصول یا به صورت یک نسبت (درصد) محاسبه کرد. نسبت حاشیه فروش نشان میدهد که چند درصد از هر ریال فروش برای پوشش هزینههای ثابت و سودآوری صرف میشود. محصولاتی با حاشیه فروش بالاتر، سهم بیشتری در سودآوری شرکت دارند. بنابراین، این معیار برای ارزیابی عملکرد محصولات و تصمیمگیری در مورد ترکیب بهینه فروش بسیار مهم است.
۳-۳. نقطه سر به سر: حداقل سطح فعالیت برای بقا
نقطه سر به سر (Break-Even Point) سطحی از فروش است که در آن کل درآمدها با کل هزینهها برابر میشود. در این نقطه، شرکت نه سودی کسب میکند و نه زیانی متحمل میشود. محاسبه نقطه سر به سر برای هر کسبوکاری، به ویژه برای شرکتهای نوپا، حیاتی است. این نقطه حداقل سطح فعالیتی را که برای جلوگیری از زیان لازم است، مشخص میکند. فرمول محاسبه نقطه سر به سر (بر حسب واحد) به صورت زیر است:
نقطه سر به سر (واحد)=حاشیه فروش هر واحدکل هزینههای ثابت
همچنین میتوان با استفاده از تحلیل CVP، سطح فروش لازم برای دستیابی به یک سود هدف مشخص را محاسبه کرد. این کار با اضافه کردن سود هدف به هزینههای ثابت در صورت کسر فرمول انجام میشود.
۳-۴. کاربرد CVP در قیمتگذاری و بهینهسازی ترکیب محصولات
تحلیل CVP کاربردهای استراتژیک گستردهای دارد. مدیران میتوانند از این تحلیل برای مدلسازی تأثیر استراتژیهای مختلف قیمتگذاری بر سود استفاده کنند. برای مثال، میتوانند بررسی کنند که آیا کاهش قیمت و افزایش حجم فروش ناشی از آن، سود بیشتری نسبت به حفظ قیمت فعلی ایجاد میکند یا خیر. علاوه بر این، CVP در بهینهسازی ترکیب محصولات بسیار مؤثر است. زمانی که منابعی مانند ساعت کار ماشینآلات محدود است، شرکت باید بر تولید و فروش محصولاتی تمرکز کند که بالاترین حاشیه فروش را به ازای هر واحد از منبع محدود ایجاد میکنند. این تحلیل همچنین برای ارزیابی ریسک از طریق سناریوهای “چه میشود اگر” (What-if) به کار میرود.
۳-۵. هزینهیابی نهایی: ابزاری قدرتمند برای تصمیمات کوتاهمدت
هزینهیابی نهایی (Marginal Costing) یا هزینهیابی متغیر، رویکردی است که در آن فقط هزینههای متغیر به عنوان بهای تمامشده محصول در نظر گرفته میشوند. در این روش، هزینههای ثابت به عنوان هزینههای دوره تلقی شده و مستقیماً به صورت سود و زیان منظور میگردند. این تکنیک، همانطور که توسط نهادهایی مانند CIMA تأکید شده، ابزاری بسیار قدرتمند برای تصمیمگیریهای کوتاهمدت است. هزینهیابی نهایی به ویژه برای تحلیل پذیرش یا رد سفارشهای ویژه، تعیین سطح بهینه تولید و برنامهریزی سود در کوتاهمدت مفید است. این روش با تمرکز بر حاشیه فروش، دیدگاه روشنی از سودآوری هر واحد اضافی فروش ارائه میدهد.
۳-۶. هزینهیابی بر مبنای فعالیت (ABC): دستیابی به بهای تمامشده واقعی
هزینهیابی بر مبنای فعالیت (ABC) یک روش پیشرفتهتر برای تخصیص هزینههای سربار است. در روشهای سنتی، سربار بر اساس مبناهای حجمی مانند ساعت کار مستقیم تخصیص مییابد. اما ABC هزینههای سربار را بر اساس فعالیتهای مشخصی که منابع را مصرف میکنند، تخصیص میدهد. این روش با شناسایی محرکهای هزینه، بهای تمامشده دقیقتری برای محصولات، به ویژه در محیطهای تولیدی پیچیده، فراهم میکند. اطلاعات دقیقتر بهای تمامشده منجر به تصمیمات بهتر در زمینه قیمتگذاری، مدیریت سودآوری خطوط تولید و بهبود فرآیندها میشود. ABC به مدیران کمک میکند تا بفهمند کدام فعالیتها هزینهبر هستند و چگونه میتوان آنها را بهینهسازی کرد.
بخش ۴: کاربرد تحلیل هزینه در سناریوهای کلیدی مدیریتی
۴-۱. تصمیمگیری ساخت یا خرید (برونسپاری): یک انتخاب استراتژیک
تصمیم “ساخت یا خرید” یک انتخاب استراتژیک بین تولید یک قطعه یا محصول در داخل شرکت و برونسپاری آن به یک تأمینکننده خارجی است. این تصمیم معمولاً زمانی مطرح میشود که شرکت با محدودیت ظرفیت، مشکلات کیفی با تأمینکنندگان فعلی یا نیاز به کاهش هزینه مواجه است. این انتخاب بر ساختار هزینه، انعطافپذیری عملیاتی و مزیت رقابتی شرکت تأثیر مستقیم دارد. یک تحلیل جامع نه تنها هزینههای مالی را در بر میگیرد، بلکه عوامل کیفی و استراتژیک را نیز مد نظر قرار میدهد. نقش هزینهها در تصمیمگیری مدیریت در این سناریو، مقایسه دقیق هزینههای قابل اجتناب تولید داخلی با هزینه خرید از خارج است.
۴-۲. تحلیل کمی در تصمیم ساخت یا خرید: مقایسه هزینهها
بخش کمی تحلیل “ساخت یا خرید” شامل مقایسه هزینههای مربوط هر دو گزینه است. برای گزینه “ساخت”، باید تمام هزینههای قابل اجتناب تولید داخلی را در نظر گرفت. این هزینهها شامل مواد مستقیم، کار مستقیم، سربار متغیر و هرگونه هزینه ثابت مستقیمی است که در صورت برونسپاری حذف میشود. برای گزینه “خرید”، هزینه اصلی، قیمت خرید از تأمینکننده به علاوه هزینههای حمل و نقل و تدارکات است. تصمیمگیری بر اساس مقایسه این دو مجموعه از هزینهها انجام میشود. همچنین میتوان از تحلیل نقطه سر به سر برای یافتن حجمی از تولید استفاده کرد که در آن هزینه ساخت و خرید برابر میشود.
۴-۳. عوامل کیفی در تصمیم ساخت یا خرید: فراتر از اعداد
تصمیم “ساخت یا خرید” نباید صرفاً بر اساس هزینهها گرفته شود. عوامل کیفی متعددی وجود دارند که میتوانند حتی مهمتر از تحلیل کمی باشند. کنترل کیفیت یکی از این عوامل است؛ تولید داخلی کنترل بیشتری بر کیفیت محصول فراهم میکند. قابلیت اطمینان تأمینکننده، حفاظت از مالکیت معنوی و اسرار تجاری، و تأثیر تصمیم بر روحیه کارکنان نیز باید ارزیابی شوند. انعطافپذیری عملیاتی برای پاسخ به تغییرات تقاضا و همسویی تصمیم با اهداف استراتژیک بلندمدت شرکت از دیگر ملاحظات کلیدی هستند. نادیده گرفتن این عوامل میتواند منجر به تصمیمات ضعیفی شود که در بلندمدت به شرکت آسیب میرساند.
۴-۴. تصمیمگیری برای ادامه یا توقف یک خط تولید
مدیران به طور مداوم با این تصمیم مواجه هستند که آیا یک خط تولید، دپارتمان یا شعبه زیانده را حفظ کنند یا آن را متوقف سازند. این تصمیمگیریها باید بر اساس یک تحلیل تفاضلی دقیق انجام شود. در این تحلیل، تأثیر مالی هر دو گزینه “ادامه” و “توقف” بر کل سود شرکت مقایسه میشود. یک اشتباه رایج، تصمیمگیری بر اساس صورت سود و زیان سنتی است. این صورتهای مالی ممکن است به دلیل تخصیص هزینههای ثابت مشترک، یک خط تولید را زیانده نشان دهند، در حالی که آن خط تولید در واقع به سودآوری کل شرکت کمک میکند.
۴-۵. تحلیل سودآوری خط تولید: نگاهی عمیق به حاشیه فروش
کلید اصلی در تصمیم برای ادامه یا توقف یک خط تولید، تحلیل حاشیه فروش آن است، نه سود خالص گزارششده. اگر درآمد یک خط تولید، هزینههای متغیر و هزینههای ثابت مستقیم خود را پوشش دهد، دارای حاشیه مقطع (Segment Margin) مثبت است. این حاشیه مثبت به پوشش هزینههای ثابت مشترک کل شرکت کمک میکند. بنابراین، حذف چنین خط تولیدی، سود کل شرکت را کاهش خواهد داد. تحلیل تفاضلی این موضوع را به وضوح نشان میدهد. علاوه بر این، باید هزینههای فرصت (مانند استفاده جایگزین از فضای آزاد شده) و عوامل غیرمالی مانند تأثیر بر فروش سایر محصولات (Cross-selling) را نیز در نظر گرفت.
شرح | ادامه خط تولید (ریال) | توقف خط تولید (ریال) | تحلیل تفاضلی (ریال) |
درآمد فروش | 100,000 | 0 | (100,000) |
کسر میشود: هزینههای متغیر | (60,000) | 0 | 60,000 |
حاشیه فروش | 40,000 | 0 | (40,000) |
کسر میشود: هزینههای ثابت مستقیم | (15,000) | 0 | 15,000 |
حاشیه مقطع | 25,000 | 0 | (25,000) |
کسر میشود: هزینههای ثابت تخصیصیافته | (30,000) | (30,000) | 0 |
سود (زیان) خالص عملیاتی | (5,000) | (30,000) | 25,000 |
همانطور که جدول نشان میدهد، با وجود زیان خالص 5,000 ریالی، این خط تولید حاشیه مقطع مثبت 25,000 ریالی دارد. توقف این خط تولید باعث میشود سود کل شرکت 25,000 ریال کاهش یابد.
۴-۶. ارزیابی سفارشهای ویژه: فرصتی برای سود اضافی
سفارش ویژه، یک سفارش یکباره از سوی مشتری است که معمولاً با قیمتی پایینتر از قیمت عادی درخواست میشود. برای تصمیمگیری در مورد پذیرش یا رد این سفارش، مدیران باید از تحلیل هزینههای مربوط استفاده کنند. تحلیل باید فقط شامل درآمدها و هزینههای افزایشی مرتبط با آن سفارش باشد. اگر شرکت ظرفیت تولید مازاد داشته باشد، هزینههای ثابت معمولاً تغییر نمیکنند و نامربوط هستند. بنابراین، تصمیم بر اساس مقایسه درآمد افزایشی حاصل از سفارش با هزینههای افزایشی (عمدتاً هزینههای متغیر) گرفته میشود. اگر درآمد افزایشی بیشتر از هزینههای افزایشی باشد، پذیرش سفارش سودآور خواهد بود.
نتیجهگیری: نهادینهسازی فرهنگ مدیریت هزینه در سازمان
تحلیل هزینه یک وظیفه یکباره نیست، بلکه یک فرآیند مستمر و یک شایستگی اصلی برای مدیریت موفق است. نقش هزینهها در تصمیمگیری مدیریت فراتر از محاسبات صرف است و به ایجاد یک فرهنگ سازمانی آگاه به هزینه بستگی دارد. در این فرهنگ، همه کارکنان تشویق میشوند تا در فعالیتهای روزانه خود به هزینهها توجه کنند. هدف نهایی، حرکت از کاهش هزینه ساده به سمت مدیریت استراتژیک هزینه است. این رویکرد، هزینهها را به ارزشی که برای مشتری ایجاد میشود، پیوند میدهد. در نهایت، این فرهنگ به بهبود سودآوری، افزایش مزیت رقابتی و تضمین موفقیت بلندمدت سازمان منجر میشود.
منابع
- https://www.investopedia.com/terms/c/cost-accounting.asp
- https://finotor.com/cost-accounting-concepts-methodologies/
- https://www.accountingtools.com/articles/cost-concepts-in-decision-making.html
- https://www.extension.iastate.edu/agdm/wholefarm/html/c5-209.html
- https://www.ala.org/sites/default/files/aboutala/content/publishing/editions/samplers/SmithG_MA2.pdf
————————————————————————————-
برای دریافت مشاوره و نیز آگاهی کامل از شرایط ارائه خدمات با ما در تماس باشید :
تلفن ۱ : ۰۲۱۸۸۱۹۱۴۸۲
تلفن ۲ : ۰۲۱۸۸۱۹۱۴۸۳
فکس : ۸۸۲۰۵۷۶۶ ۲۱ ۹۸++