تحلیل سودآوری
مبانی و اهمیت تحلیل سودآوری
تحلیل سودآوری چیست؟
تحلیل سودآوری فرآیند ارزیابی توانایی یک شرکت است. این تحلیل سودآوری را نسبت به درآمد، داراییها و هزینهها میسنجد. این فرآیند به بررسی سلامت مالی و عملکرد کسبوکار میپردازد. تحلیلگران دادههای مالی شرکت را برای این منظور بررسی میکنند. آنها به فروش، هزینهها و حاشیههای سود توجه میکنند. هدف شناسایی سودآورترین محصولات یا خدمات است. تحلیل سودآوری صرفاً محاسبه سود مطلق نیست. این تحلیل بر کارایی شرکت در تبدیل درآمد به سود تمرکز دارد. در واقع، این تحلیل به دنبال تبدیل اعداد خام مالی به اطلاعات کاربردی است. به همین دلیل، نسبتها بر اعداد منفرد ارجحیت دارند. آنها زمینه و قابلیت مقایسه را فراهم میکنند.
چرا تحلیل سودآوری برای کسبوکارها حیاتی است؟
تحلیل سودآوری برای کسبوکارها ابزاری حیاتی محسوب میشود. این تحلیل به شناسایی حوزههایی برای کاهش هزینه کمک میکند. همچنین فرصتهایی برای افزایش درآمد را مشخص میسازد. شرکتها با این تحلیل تصمیمات آگاهانهتری میگیرند. این تصمیمات شامل قیمتگذاری، مدیریت هزینه و تخصیص منابع است. در نتیجه، تحلیل سودآوری به مدیران در اداره بهتر کسبوکار کمک میکند. این ابزار برای سرمایهگذاران نیز جهت ارزیابی فرصتهای سرمایهگذاری مفید است. ارزش اصلی این تحلیل در قدرت تشخیصی و تجویزی آن نهفته است. این تحلیل مشخص میکند کدام بخشها سودآور هستند. این کار به مدیریت اجازه میدهد منابع را هوشمندانه تخصیص دهد. در نتیجه، تحلیل سودآوری یک ابزار مدیریتی فعال است.
نقش تحلیل سودآوری در برنامهریزی استراتژیک
تحلیل سودآوری نقشی حیاتی در برنامهریزی استراتژیک ایفا میکند. این تحلیل بینشهای دادهمحور و دقیقی را فراهم میآورد. این اطلاعات تصمیمات استراتژیک را هدایت میکند. این تصمیمات شامل سرمایهگذاری، کاهش هزینه و توسعه بازار است. تحلیل سودآوری به ایجاد بودجههای دقیق و پیشبینیهای مالی کمک میکند. یکی از قابلیتهای مهم آن، مدلسازی سناریوهای «چه-اگر» است. برای مثال، میتوان تأثیر تغییر قیمت را بر سودآوری سنجید. این ویژگی برنامهریزی استراتژیک را از شهود به دادهمحوری تغییر میدهد. مدیران میتوانند نتایج بالقوه تصمیمات خود را کمیسازی کنند. این کار ریسک را کاهش داده و احتمال موفقیت را افزایش میدهد.
ذینفعان کلیدی تحلیل سودآوری
ذینفعان متعددی از تحلیل سودآوری استفاده میکنند. مدیران شرکت اصلیترین کاربران داخلی هستند. آنها از این تحلیل برای بهبود اداره کسبوکار استفاده میکنند. سرمایهگذاران خارجی گروه مهم دیگری هستند. آنها فرصتهای سرمایهگذاری را با این تحلیل ارزیابی میکنند. وامدهندگان نیز برای تعیین معیارها و ارزیابی ریسک از آن بهره میبرند. تحلیلگران مالی از این نسبتها برای مقایسه شرکتها استفاده میکنند. هر یک از این گروهها سوالات متفاوتی دارند. مدیران به دنبال بهبود عملیات هستند. سرمایهگذاران میخواهند بدانند آیا شرکت استفاده بهینهای از سرمایه میکند. وامدهندگان توانایی بازپرداخت بدهی را ارزیابی میکنند. بنابراین، تحلیل باید متناسب با نیاز هر مخاطب تنظیم شود.
نسبتهای کلیدی سودآوری: سنجش حاشیههای سود
برای درک بهتر نسبتهای سودآوری، جدول زیر یک نمای کلی ارائه میدهد. این جدول به عنوان یک راهنمای سریع برای مفاهیمی که در ادامه بحث میشوند، عمل میکند.
نام نسبت | فرمول | آنچه اندازه میگیرد |
حاشیه سود ناخالص | (Revenue – COGS) / Revenue | کارایی تولید و نیروی کار در ایجاد سود از فروش. |
حاشیه سود عملیاتی | Operating Income (EBIT) / Revenue | سودآوری عملیات اصلی کسبوکار قبل از بهره و مالیات. |
حاشیه سود خالص | Net Income / Revenue | سودآوری کلی پس از کسر تمام هزینهها، شامل بهره و مالیات. |
بازده داراییها (ROA) | Net Income / Total Assets | میزان کارایی شرکت در استفاده از داراییها برای ایجاد سود. |
بازده حقوق صاحبان سهام (ROE) | Net Income / Shareholder Equity | نرخ بازده ایجاد شده بر روی پول سرمایهگذاری شده توسط سهامداران. |
مقدمهای بر نسبتهای حاشیه سود
نسبتهای حاشیه سود، توانایی شرکت را در تبدیل فروش به سود نشان میدهند. این نسبتها در مراحل مختلف صورت سود و زیان محاسبه میشوند. آنها سود را به صورت درصدی از فروش بیان میکنند. با کسر لایههای مختلف هزینه، حاشیه سود کاهش مییابد. این هزینهها شامل بهای تمام شده کالای فروش رفته و هزینههای عملیاتی است. همچنین مالیات نیز در این محاسبات لحاظ میشود. این نسبتها دیدگاهی آبشاری از سودآوری ارائه میدهند. تحلیلگر میتواند مسیر درآمد تا سود خالص را دنبال کند. این رویکرد به تشخیص سیستماتیک محل اتلاف ارزش کمک میکند. بنابراین، نسبتهای حاشیه سود ابزاری قدرتمند برای آسیبشناسی مالی هستند.
حاشیه سود ناخالص: ارزیابی کارایی عملیاتی اصلی
حاشیه سود ناخالص، سود ناخالص را با درآمد فروش مقایسه میکند. سود ناخالص از کسر بهای تمام شده کالای فروش رفته از فروش به دست میآید. این نسبت نشان میدهد مدیریت چقدر کارآمد از نیروی کار و مواد اولیه استفاده میکند. نسبت بالا نشاندهنده کارایی بالای عملیات اصلی است. این یعنی پول بیشتری برای سایر هزینهها باقی میماند. این هزینهها شامل تحقیق و توسعه یا بازاریابی است. روند نزولی در این نسبت یک علامت هشدار برای مشکلات آتی است. این نسبت خالصترین معیار سودآوری در سطح محصول است. همچنین قدرت قیمتگذاری شرکت را نشان میدهد. زیرا این نسبت هزینههای مستقیم تولید را از سایر هزینههای شرکت جدا میکند.
حاشیه سود عملیاتی: سنجش اثربخشی مدیریت
حاشیه سود عملیاتی، سود قبل از بهره و مالیات (EBIT) را با فروش میسنجد. این نسبت موفقیت مدیریت در کسب درآمد از عملیات را نشان میدهد. این معیار نسبت به سود خالص قابل اتکاتر است. زیرا دستکاری آن با ترفندهای حسابداری دشوارتر است. حاشیه سود عملیاتی بالا نشاندهنده کنترل مؤثر بر هزینهها است. یا نشان میدهد که فروش سریعتر از هزینههای عملیاتی رشد میکند. این نسبت یک شاخص کلیدی برای ارزیابی مهارت مدیریت است. زیرا سودآوری فعالیتهای تجاری اصلی شرکت را جدا میکند. یک شرکت با محصول قوی اما حاشیه عملیاتی ضعیف، احتمالاً مدیریت ناکارآمدی دارد.
حاشیه سود خالص: معیار نهایی
حاشیه سود خالص، سود خالص پس از مالیات را با کل درآمد مقایسه میکند. این نسبت تصویر نهایی از سودآوری شرکت را ارائه میدهد. این معیار تمام هزینهها را در نظر میگیرد. در یک عدد خلاصه میکند که مدیران چقدر کسبوکار را مؤثر اداره میکنند. با این حال، این نسبت دارای یک نقطه ضعف است. ممکن است تحت تأثیر هزینهها یا درآمدهای غیرتکراری قرار گیرد. این امر مقایسه آن را با رقبا دشوار میسازد. بنابراین، سود خالص معیار نهایی برای سهامداران است. اما میتواند گمراهکننده باشد. تحلیلگر نباید تنها به این نسبت تکیه کند. باید آن را در کنار سایر حاشیههای سود تحلیل کرد تا کیفیت سود مشخص شود.
حاشیه EBITDA: ابزاری برای قابلیت مقایسه
EBITDA مخفف سود قبل از بهره، مالیات، استهلاک است. حاشیه EBITDA برای مقایسه شرکتها مفید است. زیرا هزینههای نوسانی یا اختیاری را حذف میکند. همچنین اقلام غیرنقدی مانند استهلاک را نادیده میگیرد. این ویژگی مقایسه بین شرکتهایی با ساختار سرمایه متفاوت را ممکن میسازد. همچنین تفاوت در سیاستهای استهلاک و نظامهای مالیاتی را حذف میکند. این نسبت اغلب در ارزشگذاری شرکتها استفاده میشود. با این حال، حاشیه EBITDA میتواند با سود خالص و جریان نقد واقعی تفاوت زیادی داشته باشد. بنابراین، باید به عنوان یک ابزار مقایسهای استفاده شود. نباید آن را معیار واقعی تولید وجه نقد در نظر گرفت.
نسبتهای کلیدی سودآوری: سنجش بازده
مقدمهای بر نسبتهای بازده
نسبتهای بازده، توانایی شرکت در ایجاد بازده برای سهامداران را ارزیابی میکنند. این ارزیابی با توجه به سطح مشخصی از سرمایهگذاری انجام میشود. این نسبتها سود شرکت را با داراییها یا حقوق صاحبان سهام مقایسه میکنند. آنها برای سنجش اثربخشی شرکت در بهکارگیری داراییها استفاده میشوند. تمرکز تحلیلی این نسبتها از صورت سود و زیان به ترازنامه منتقل میشود. آنها به این سوال پاسخ میدهند: «به ازای هر ریال سرمایهگذاری، چقدر سود ایجاد میکنیم؟». یک شرکت ممکن است حاشیه سود عالی داشته باشد. اما اگر به پایگاه دارایی عظیمی نیاز داشته باشد، بازده ضعیفی خواهد داشت. این امر نسبتهای بازده را برای ارزیابی کارایی سرمایه ضروری میسازد.
بازده داراییها (ROA): ارزیابی کارایی دارایی
بازده داراییها (ROA) سود خالص را نسبت به کل داراییهای شرکت میسنجد. این نسبت نشان میدهد شرکت به ازای هر ریال دارایی چقدر سود پس از مالیات ایجاد میکند. ROA بالاتر به معنای کارایی بیشتر داراییها است. این نسبت برای مقایسه شرکتهای یک صنعت بسیار مفید است. زیرا شدت استفاده از دارایی در صنایع مختلف متفاوت است. برای مثال، شرکتهای تولیدی سرمایهبر هستند. در مقابل، شرکتهای خدماتی دارایی کمتری نیاز دارند. ROA معیار نهایی کارایی عملیاتی و مدیریتی داراییها است. این نسبت فارغ از نحوه تأمین مالی داراییها عمل میکند. بنابراین، زمینه و مقایسه صنعتی در تفسیر ROA بسیار حیاتی است.
بازده حقوق صاحبان سهام (ROE): دیدگاه سهامدار
بازده حقوق صاحبان سهام (ROE) سود خالص را نسبت به حقوق صاحبان سهام میسنجد. این نسبت برای سهامداران یک معیار کلیدی است. زیرا توانایی شرکت در کسب بازده از سرمایهگذاری آنها را نشان میدهد. ROE بالا اغلب دلیلی برای خرید سهام یک شرکت ذکر میشود. شرکتهایی با ROE بالا معمولاً توانایی بیشتری در تولید وجه نقد داخلی دارند. در نتیجه، وابستگی کمتری به تأمین مالی از طریق بدهی خواهند داشت. ROE یک معیار کاملاً سهامدارمحور است. اما اگر به تنهایی بررسی شود، میتواند بسیار گمراهکننده باشد. زیرا این نسبت بدهیها را در مبنای محاسبه خود لحاظ نمیکند.
مقایسه ROA و ROE: تأثیر اهرم مالی
تفاوت اصلی بین ROE و ROA در اهرم مالی یا بدهی است. در غیاب بدهی، ROE و ROA با هم برابر خواهند بود. وقتی یک شرکت بدهی اخذ میکند، ROE آن بالاتر از ROA خواهد بود. این اتفاق در صورتی میافتد که بازده کسب شده از وجوه استقراضی بیشتر از هزینه آن باشد. هرچه شرکت اهرم مالی بیشتری استفاده کند، ROE نسبت به ROA بالاتر میرود. شکاف بین ROE و ROA یک شاخص مستقیم است. این شاخص هم مزایا و هم ریسک استراتژی تأمین مالی شرکت را نشان میدهد. بدهی، کل داراییها (مخرج ROA) را افزایش میدهد. اما حقوق صاحبان سهام (مخرج ROE) را تغییر نمیدهد. این امر به طور خودکار ROE را بالاتر از ROA قرار میدهد. تحلیلگر باید همیشه ROA و ROE را با هم تحلیل کند. این کار به درک کامل داستان خلق ارزش و ریسک کمک میکند.
تکنیکهای پیشرفته در تحلیل سودآوری
تحلیل DuPont: کالبدشکافی بازده حقوق صاحبان سهام
تحلیل DuPont یک چارچوب تحلیلی برای تجزیه اجزای ROE است. این تحلیل به شناسایی نقاط قوت و ضعف شرکت کمک میکند. این روش برای جلوگیری از نتایج گمراهکننده حاصل از بررسی صرف ROE توسعه یافته است. تحلیل DuPont به سرمایهگذار اجازه میدهد بفهمد کدام فعالیتهای مالی بیشترین سهم را در تغییرات ROE دارند. این تحلیل یک عدد ROE را به روایتی درباره مدل کسبوکار شرکت تبدیل میکند. این روش نشان میدهد که بازده شرکت ناشی از حاشیه سود بالا است یا گردش دارایی بالا. یا شاید به دلیل اهرم مالی بالا باشد. بدون این تجزیه، درک واقعی منابع عملکرد شرکت ممکن نیست.
مدل ۳ مرحلهای DuPont: سودآوری، کارایی و اهرم
مدل ۳ مرحلهای DuPont، نسبت ROE را به سه جزء تقسیم میکند. این اجزا شامل حاشیه سود خالص (کارایی عملیاتی) است. همچنین گردش دارایی (کارایی استفاده از دارایی) را در بر میگیرد. جزء سوم اهرم مالی (ضریب حقوق صاحبان سهام) است. فرمول آن به این صورت است: ROE = حاشیه سود خالص × گردش دارایی × اهرم مالی. این مدل نشان میدهد که بازده سهامداران محصول سه مهارت مدیریتی است. این مهارتها شامل مدیریت سودآوری، مدیریت داراییها و مدیریت ساختار سرمایه است. هر جزء یک اهرم متفاوت برای بهبود ROE است. مدیران میتوانند برای بهبود حاشیه سود، قیمتها را افزایش دهند یا هزینهها را کاهش دهند. این چارچوب به تحلیلگر اجازه میدهد استراتژی شرکت را شناسایی کند.
مدل ۵ مرحلهای DuPont: نگاهی عمیقتر به محرکهای ROE
مدل ۵ مرحلهای DuPont تجزیه دقیقتری ارائه میدهد. این مدل جزء حاشیه سود خالص را در مدل ۳ مرحلهای تجزیه میکند. این کار اثرات عملیات را از فعالیتهای تأمین مالی جدا میسازد. پنج جزء این مدل عبارتند از: بار مالیاتی، بار بهره، حاشیه عملیاتی، گردش دارایی و اهرم مالی. این مدل تأثیر عوامل غیرعملیاتی (بهره و مالیات) را جدا میکند. این کار دید واضحتری از عملکرد عملیاتی واقعی شرکت ارائه میدهد. با تفکیک بار بهره و بار مالیاتی، تحلیلگر میتواند تأثیر دقیق بدهی و مالیات را بر سود ببیند. این امر برای درک اینکه آیا کاهش ROE ناشی از ضعف عملیات است یا افزایش نرخ بهره بدهی، حیاتی است.
تحلیل سودآوری مشتری: تغییری در کانون توجه
تحلیل سودآوری مشتری ابزاری در حسابداری مدیریت است. این تحلیل کانون توجه را از سودآوری محصول به سودآوری مشتری تغییر میدهد. این روش فعالیتها و هزینههای خاص ارائه خدمات به یک مشتری را تحلیل میکند. این تحلیل ممکن است نشان دهد که برخی مشتریان با درآمد بالا، سودآوری کمتری دارند. این امر به دلیل هزینههای بالاتر خدماترسانی به آنها است. این بینش، این باور را که همه درآمدها خوب هستند، به چالش میکشد. این تحلیل نشان میدهد که گروه کوچکی از مشتریان، اکثر سود را ایجاد میکنند. این اطلاعات به شرکت اجازه میدهد تا تلاشهای بازاریابی خود را بر سودآورترین مشتریان متمرکز کند. این سطح از جزئیات با نسبتهای سودآوری سنتی غیرممکن است.
زمینهمند کردن تحلیل: روندها و معیارها
تحلیل روند (تحلیل افقی): عملکرد در طول زمان
تحلیل روند، که تحلیل افقی نیز نامیده میشود، تغییرات اقلام مالی را در طول زمان دنبال میکند. این کار با مقایسه دادههای مالی چندین دوره انجام میشود. این تحلیل به مقایسه دادهها در دورههای فصلی یا سالانه میپردازد. هدف شناسایی جهت و میزان رشد یا کاهش است. تحلیل روند به شناسایی الگوهای رشد، روندهای چرخهای و مشکلات بالقوه کمک میکند. این تحلیل به نسبتهای مالی یک روایت میبخشد. نشان میدهد که عملکرد شرکت در حال بهبود، زوال یا رکود است. یک نسبت منفرد مانند یک عکس فوری است. اما مجموعهای از نسبتها در طول زمان مانند یک فیلم عمل میکند. برای مثال، حاشیه سود خالص 10 درصد مبهم است. اما اگر این نسبت طی سه سال از 18 درصد به 10 درصد کاهش یافته باشد، داستانی نگرانکننده را روایت میکند.
تحلیل مقایسهای (محکزنی): عملکرد در برابر رقبا
محکزنی یا بنچمارکینگ شامل مقایسه معیارهای مالی کلیدی یک شرکت است. این مقایسه با رقبا، میانگینهای صنعتی یا شرکتهای برتر انجام میشود. این کار به شناسایی نقاط قوت و ضعف کمک میکند. همچنین مشخص میکند که آیا شرکت نسبت به رقبای خود عملکرد بهتری دارد یا ضعیفتر. بسیار مهم است که فقط شرکتهای مشابه در یک صنعت مقایسه شوند. زیرا انتظارات از نسبتها در صنایع مختلف بسیار متفاوت است. محکزنی یک واقعیتسنجی خارجی فراهم میکند. این کار از قضاوت عملکرد شرکت در خلاء جلوگیری میکند. برای مثال، ممکن است ROE یک شرکت از 10 درصد به 12 درصد بهبود یابد. اما اگر میانگین صنعت 20 درصد باشد، این بهبود در واقع نشاندهنده عملکرد ضعیف است.
تحلیل عمودی: درک ساختار صورتهای مالی
تحلیل عمودی هر قلم از صورت مالی را به عنوان درصدی از یک رقم پایه مقایسه میکند. در صورت سود و زیان، معمولاً درآمد به عنوان پایه (100 درصد) در نظر گرفته میشود. در ترازنامه، کل داراییها مبنای مقایسه است. این روش تشخیص اینکه هزینهها بخش زیادی از درآمد را مصرف میکنند، آسانتر میسازد. همچنین امکان مقایسه منصفانه بین شرکتهایی با اندازههای مختلف را فراهم میکند. تحلیل عمودی ساختار هزینه و مدل کسبوکار ذاتی یک شرکت را آشکار میسازد. این ساختار مستقل از اندازه مطلق شرکت است. این روش ابزاری قدرتمند برای درک اصول اقتصادی یک کسبوکار است. همچنین برای محکزنی ساختار هزینه آن در برابر رقبا، صرفنظر از مقیاس، کاربرد دارد.
قدرت ترکیب روشهای تحلیلی
نسبتها نباید به صورت مجزا استفاده شوند. آنها باید برای به دست آوردن تصویری کاملتر با هم ترکیب شوند. یک تحلیل جامع نیازمند مقایسه عملکرد فعلی شرکت با گذشته آن (روند) است. همچنین باید با سایر شرکتها (محکزنی) و میانگینهای صنعت مقایسه شود. قویترین تحلیل مالی، بینشها را از چندین روش استخراج میکند. این روشها شامل تحلیل عمودی، افقی و نسبتها است. این کار به ایجاد یک نتیجهگیری چندبعدی و قابل دفاع کمک میکند. تحلیل افقی جهت عملکرد را نشان میدهد. تحلیل عمودی ساختار داخلی کسبوکار را مشخص میکند. محکزنی عملکرد نسبی را در برابر رقبا نشان میدهد. تنها با ترکیب این سه روش میتوان به دیدی کامل از سلامت مالی شرکت دست یافت.
تأثیر استانداردهای بینالمللی گزارشگری مالی (IFRS) بر تحلیل سودآوری
تأثیر IFRS 15 بر شناسایی درآمد و حاشیههای سود
استاندارد IFRS 15 (درآمد حاصل از قرارداد با مشتریان) جایگزین استانداردهای قبلی شد. این استانداردها شامل IAS 18 و IAS 11 بودند. اصل اساسی IFRS 15 شناسایی درآمد هنگام انتقال کنترل کالا یا خدمات به مشتری است. این استاندارد یک مدل پنج مرحلهای را ایجاد میکند. این مدل شامل شناسایی قرارداد، تعهدات عملکردی، قیمت معامله، تخصیص قیمت و شناسایی درآمد است. این رویکرد میتواند زمانبندی و مبلغ درآمد شناساییشده را به طور قابل توجهی تغییر دهد. IFRS 15 یک تغییر فلسفی اساسی است. این استاندارد از مدل «ریسکها و پاداشها» به مدل «کنترل» حرکت کرده است. این تغییر میتواند باعث تفاوتهای زمانی قابل توجهی در شناسایی سود شود.
چگونه IFRS 15 زمانبندی درآمد را تغییر میدهد
طبق IFRS 15، درآمد یا «در طول زمان» یا «در یک مقطع زمانی» شناسایی میشود. درآمد در طول زمان تنها در صورت احراز یکی از سه معیار شناسایی میشود. برای مثال، مشتری همزمان منافع را دریافت و مصرف کند. در غیر این صورت، درآمد در یک مقطع زمانی خاص شناسایی میشود. این مقطع زمانی است که کنترل منتقل میشود. شاخصهای انتقال کنترل شامل عنوان قانونی و تصرف فیزیکی است. این امر نیازمند تحلیل بسیار دقیقتری از شرایط قرارداد است. معیارهای سختگیرانه برای شناسایی «در طول زمان» اغلب منجر به تعویق درآمد میشود. این امر به ویژه در قراردادهای پیچیده صادق است. درآمدی که قبلاً به تدریج شناسایی میشد، اکنون باید تا انتقال کامل کنترل به تعویق بیفتد.
تأثیر IFRS 16 بر صورتهای مالی و نسبتها
استاندارد IFRS 16 (اجارهها) از اجارهکنندگان میخواهد اکثر اجارهها را در ترازنامه بیاورند. این استاندارد تمایز بین اجارههای عملیاتی و مالی را حذف میکند. در نتیجه، یک دارایی «حق استفاده» (ROU) و یک بدهی اجاره متناظر شناسایی میشود. این امر باعث میشود شرکتها دارایی بیشتر اما بدهی سنگینتری داشته باشند. IFRS 16 ظاهر ترازنامه را برای شرکتهای با اجارههای عملیاتی قابل توجه تغییر میدهد. این تغییر اثرات مکانیکی بزرگی بر نسبتهای مالی کلیدی دارد. بخشهایی مانند خردهفروشی، خطوط هوایی و لجستیک که به شدت به اجاره متکی هستند، شاهد تحول صورتهای مالی خود بودند. این تغییر، پایه و اساس بسیاری از نسبتها را دگرگون میکند.
اثر IFRS 16 بر اهرم مالی و بازده داراییها (ROA)
پذیرش IFRS 16 منجر به افزایش قابل توجه نسبتهای اهرمی میشود. نسبتهایی مانند بدهی به حقوق صاحبان سهام و بدهی به داراییها افزایش مییابند. این به دلیل شناسایی بدهی اجاره جدید به عنوان بدهی است. از سوی دیگر، بازده داراییها (ROA) کاهش مییابد. زیرا کل پایه دارایی (مخرج کسر) به دلیل دارایی حق استفاده جدید افزایش مییابد. همچنین EBITDA نیز افزایش مییابد. زیرا هزینه اجاره عملیاتی با هزینه استهلاک و بهره جایگزین میشود. این استاندارد میتواند یک شرکت را همزمان سودآورتر (EBITDA بالاتر) و پرریسکتر (اهرم بالاتر) نشان دهد. این تصویر پیچیده و بالقوه گیجکنندهای برای تحلیلگران ایجاد میکند. مقایسه ROA یک شرکت قبل و بعد از اجرای IFRS 16 بدون تعدیل، یک تحلیل ناقص است.
محدودیتها و نتیجهگیری
محدودیتهای کلیدی تحلیل نسبتها
تحلیل نسبتها بر اطلاعات تاریخی تکیه دارد. این اطلاعات لزوماً عملکرد آینده را نمایندگی نمیکنند. اثرات تورم میتواند قابلیت مقایسه اعداد در دورههای زمانی مختلف را مخدوش کند. تغییر در سیاستهای حسابداری یک شرکت نیز میتواند نتایج را غیرقابل مقایسه سازد. تغییرات عملیاتی مانند عرضه محصولات جدید و فصلی بودن نیز ممکن است به نتایج گمراهکننده منجر شود. محدودیت اصلی تحلیل نسبتها این است که دنیایی پایدار و قابل مقایسه را فرض میکند. چنین دنیایی به ندرت وجود دارد. وظیفه تحلیلگر شناسایی و تعدیل این ناپایداریها است. تحلیلگر باید سوالات انتقادی بپرسد. این سوالات به کاربرد هوشمندانه این ابزار کمک میکند.
چالشهای دیگر: دستکاری و تفاوتهای صنعتی
مدیریت میتواند صورتهای مالی را برای گزارش نتایج بهتر دستکاری کند. این عمل که «پنجرهآرایی» نامیده میشود، باعث میشود نسبتها ماهیت واقعی کسبوکار را منعکس نکنند. علاوه بر این، انتظارات از نسبتها در صنایع مختلف به طور قابل توجهی متفاوت است. نسبت بدهی که برای یک شرکت خدماتی عادی است، ممکن است برای یک شرکت فناوری خطرناک باشد. تحلیل نسبتها تنها به اندازه دادههای مبنا و زمینهای که در آن تفسیر میشود، قابل اعتماد است. تهدید دستکاری به این معناست که تحلیلگر باید شک و تردید حرفهای خود را حفظ کند. موضوع تفاوتهای صنعتی نیز بر این ایده تأکید دارد که هیچ مقدار «خوب» یا «بد» جهانی برای نسبتها وجود ندارد.
نتیجهگیری: دستیابی به یک تحلیل جامع
نسبتها بینش مفیدی ارائه میدهند. اما باید با اطلاعات دیگر همراه شوند تا تصویری گستردهتر به دست آید. یک تحلیل جامع نیازمند ترکیبی از روشها است. همچنین به درک عمیقی از شرکت، صنعت آن و محیط اقتصادی گستردهتر نیاز دارد. هدف، استفاده از این ابزارها برای تصمیمگیری آگاهانه و دادهمحور است. تحلیل سودآوری یک مقصد نیست، بلکه یک سفر تحقیقی است. اعداد و نسبتها نقطه شروع هستند، نه پاسخ نهایی. یک تحلیل تخصصی، بینشها را از نسبتهای حاشیه سود، بازده، تحلیل DuPont، تحلیل روند و محکزنی ترکیب میکند. این تحلیل همچنین تأثیر استانداردهای حسابداری و محدودیتهای ذاتی دادهها را در نظر میگیرد.
منابع
- https://www.onestream.com/blog/what-is-profitability-analysis-why-does-it-matter/
- https://corporatefinanceinstitute.com/resources/accounting/customer-profitability-analysis/
- https://corporatefinanceinstitute.com/resources/accounting/profitability-ratios/
- https://www.investopedia.com/articles/fundamental/04/042804.asp
- https://www.investopedia.com/terms/f/financial-analysis.asp
- https://www.investopedia.com/terms/o/operating_profit.asp
- https://www.investopedia.com/terms/p/profitabilityratios.asp
- https://www.investopedia.com/ask/answers/070914/what-are-main-differences-between-return-equity-roe-and-return-assets-roa.asp
- https://www.investopedia.com/terms/r/returnonassets.asp
- https://www.investopedia.com/articles/stocks/06/ratios.asp
- https://www.investopedia.com/terms/r/returnonequity.asp
- https://www.investopedia.com/terms/r/ratioanalysis.asp
- https://www.wallstreetprep.com/knowledge/dupont-analysis-template/
————————————————————————————-
برای دریافت مشاوره و نیز آگاهی کامل از شرایط ارائه خدمات با ما در تماس باشید :
تلفن ۱ : ۰۲۱۸۸۱۹۱۴۸۲
تلفن ۲ : ۰۲۱۸۸۱۹۱۴۸۳
فکس : ۸۸۲۰۵۷۶۶ ۲۱ ۹۸++