هزینههای از دست رفته: راهنمای جامع برای حسابداران و مدیران
مقدمه: چرا درک هزینههای از دست رفته برای تصمیمگیری حیاتی است؟
تصور کنید یک شرکت سرمایهگذاری سنگینی روی یک پروژه فناوری جدید انجام داده است. پس از ماهها توسعه و صرف هزینههای قابل توجه، دادههای بازار نشان میدهد که پروژه دیگر توجیه اقتصادی ندارد. در این نقطه، مدیران با یک دوراهی حیاتی مواجه میشوند: آیا باید پروژه را متوقف کنند و زیان را بپذیرند، یا با تزریق منابع بیشتر، به امید بازگشت سرمایه اولیه ادامه دهند؟ این سناریو، چالش کلیدی هزینههای از دست رفته را در تصمیمگیریهای استراتژیک به تصویر میکشد.
درک عمیق این مفهوم، مرز بین تصمیمگیری عقلانی مبتنی بر آینده و افتادن در دامهای روانشناختی مرتبط با گذشته را مشخص میکند. این موضوع نه تنها برای مدیران اجرایی، بلکه برای حسابدارانی که وظیفه ارائه اطلاعات شفاف و تصمیمساز را بر عهده دارند، حیاتی است. این مقاله به بررسی جامع هزینههای از دست رفته، تفاوت آن با سایر هزینهها، رویکرد استانداردهای حسابداری، و چارچوبهای مدیریتی برای اجتناب از خطاهای رایج میپردازد.
بخش ۱: مبانی هزینههای از دست رفته (Fundamentals of Sunk Costs)
۱-۱. تعریف دقیق هزینههای از دست رفته در حسابداری و مدیریت
در حسابداری و مدیریت، هزینههای از دست رفته (Sunk Costs) به مخارجی اطلاق میشود که در گذشته به وقوع پیوسته و تحت هیچ شرایطی قابل بازیافت نیستند. این هزینهها، که با عناوینی چون هزینه گذشته (past cost)، هزینه بازگشتی (retrospective cost) یا سرمایه به گل نشسته (stranded capital) نیز شناخته میشوند، نتیجه تصمیمات گذشته هستند. نکته اساسی این است که این هزینهها کاملاً مستقل از هر رویداد یا تصمیم آیندهای هستند. بنابراین، در فرآیند تصمیمگیریهای سرمایهگذاری یا ارزیابی پروژهها، نباید به هیچ عنوان مورد توجه قرار گیرند. این اصل، سنگ بنای تصمیمگیری عقلانی در علم اقتصاد و مدیریت مدرن محسوب میشود و به مدیران کمک میکند تا تمرکز خود را بر روی چشمانداز آینده حفظ کنند.
۱-۲. ویژگی اصلی: عدم بازگشتپذیری و بیارتباطی با آینده
دو ویژگی بنیادین، هزینههای از دست رفته را تعریف میکنند: غیرقابل بازگشت بودن و بیارتباطی کامل با آینده. از آنجا که این هزینهها قبلاً رخ دادهاند، هیچ تصمیم حال یا آیندهای قادر به تغییر یا بازگرداندن آنها نیست. بر اساس اصول اقتصاد کلاسیک، تنها هزینهها و درآمدهای آتی (prospective costs) که تحت تأثیر تصمیمات پیش رو قرار میگیرند، برای یک تحلیل منطقی اهمیت دارند. هزینههای گذشته به مثابه “آب رفته از جوی” هستند و هرگونه تلاش برای توجیه تصمیمات فعلی بر اساس آنها، مصداق “گریه بر شیر ریخته شده” است. این منطق در ادبیات مدیریت تحت عنوان “اصل گذشتهها گذشته” (bygones principle) شناخته میشود و بر ضرورت رها کردن گذشته برای تمرکز بر فرصتهای آینده تأکید دارد.
۱-۳. نمونههای رایج هزینههای از دست رفته در کسبوکار
هزینههای از دست رفته صرفاً به پروژههای بزرگ و شکستخورده محدود نمیشوند، بلکه در عملیات روزمره نیز حضور دارند.
- هزینههای تحقیق و توسعه (R&D) برای محصولی که هرگز تجاری نمیشود، یک نمونه کلاسیک است.
- هزینههای بازاریابی و تبلیغات برای یک کمپین ناموفق نیز به محض پرداخت، غیرقابل بازگشت هستند.
- هزینههای آموزش کارکنان برای یک سیستم نرمافزاری که بعداً کنار گذاشته میشود،
مثالی دیگر از هزینههای از دست رفته است. حتی هزینههای عملیاتی مانند حقوق و دستمزد پرداخت شده به کارکنان، در لحظه پرداخت به یک هزینه از دست رفته تبدیل میشوند. این درک، مدیریت هزینههای از دست رفته را از یک تمرین استراتژیک گاهبهگاه به یک نظم عملیاتی روزانه تبدیل میکند و مدیران را ملزم میسازد که هزینههای آتی را بر اساس عملکرد فعلی توجیه کنند.
بخش ۲: طبقهبندی و تمایز هزینهها (Cost Classification and Differentiation)
۲-۱. هزینههای از دست رفته در مقابل هزینههای ثابت: یک تمایز کلیدی
یک نکته ظریف اما بسیار مهم در طبقهبندی هزینهها وجود دارد: همه هزینههای از دست رفته هزینه ثابت هستند، اما همه هزینههای ثابت، هزینه از دست رفته نیستند. هزینه ثابت، هزینهای است که با تغییر حجم تولید یا فعالیت، ثابت باقی میماند، مانند اجاره ماهانه یک کارخانه. تفاوت اساسی در “قابلیت بازیافت” نهفته است. اگر یک دارایی ثابت، مانند تجهیزات استاندارد، بتواند در بازار دست دوم فروخته شود یا با قیمت خرید به فروشنده بازگردانده شود، هزینه آن یک هزینه از دست رفته محسوب نمیشود، زیرا بخشی از آن قابل بازیافت است. اما اگر تجهیزات به صورت سفارشی ساخته شده و هیچ بازار دیگری برای آن وجود نداشته باشد، هزینه آن کاملاً از دست رفته است. بنابراین، معیار اصلی برای تشخیص یک هزینه از دست رفته، عدم امکان بازیافت آن است.
۲-۲. هزینههای از دست رفته در مقابل هزینههای فرصت: هزینههای گذشته در برابر منافع از دست رفته آینده
مقایسه هزینههای از دست رفته با هزینههای فرصت (Opportunity Costs) برای تصمیمگیری صحیح ضروری است. هزینههای از دست رفته به مخارج گذشته، واقعی و غیرقابل بازگشت اشاره دارند که در صورتهای مالی ثبت شدهاند. در مقابل، هزینه فرصت، یک مفهوم آیندهنگر و ضمنی است که به بهترین منفعتی اشاره دارد که با انتخاب یک گزینه به جای گزینههای دیگر، از دست میرود. برای مثال، مبلغ 1 میلیارد تومان که برای تحقیق و توسعه یک محصول شکستخورده صرف شده، یک هزینه از دست رفته است. اما سود 200 میلیون تومانی که میتوانستید با سرمایهگذاری همان 1 میلیارد تومان در یک پروژه موفق دیگر کسب کنید، هزینه فرصت شماست. در یک تصمیمگیری عقلانی، هزینههای از دست رفته باید کاملاً نادیده گرفته شوند، در حالی که هزینههای فرصت باید به دقت تحلیل و ارزیابی شوند.
۲-۳. هزینههای مرتبط (افزایشی) به عنوان تنها مبنای تصمیمگیری
چارچوب تحلیلی “هزینههای مرتبط” (Relevant Costs) به طور مؤثری هزینههای از دست رفته را به عنوان “نویز اطلاعاتی” طبقهبندی میکند که باید برای رسیدن به یک سیگنال تصمیمگیری واضح، فیلتر شود. هزینههای مرتبط، که به آنها هزینههای افزایشی (Incremental Costs) یا تفاضلی (Differential Costs) نیز گفته میشود، هزینههای آتی هستند که بین گزینههای مختلف تصمیمگیری، متفاوت خواهند بود. منطق مدیریتی حکم میکند که تصمیمات باید فقط بر اساس مقایسه هزینهها و منافع مرتبط گرفته شوند. هر هزینهای که در آینده، صرف نظر از تصمیم اتخاذ شده، ثابت باقی بماند (مانند هزینههای از دست رفته)، یک هزینه نامرتبط است و باید از تحلیل حذف شود. این رویکرد، فرآیند تصمیمگیری را ساده کرده و با تمرکز بر شناسایی عوامل “صحیح” برای تحلیل، از انحرافات ناشی از تمرکز بر گذشته جلوگیری میکند.
۲-۴. جدول مقایسهای: تحلیل تطبیقی انواع هزینهها
برای جمعبندی و ایجاد وضوح بیشتر، جدول زیر تفاوتهای کلیدی بین انواع هزینههای مورد بحث را نشان میدهد. این جدول به عنوان یک ابزار مرجع سریع برای مدیران و حسابداران عمل میکند تا از سردرگمی رایج بین این اصطلاحات جلوگیری شود.
ویژگی (Feature) | هزینههای از دست رفته (Sunk Cost) | هزینههای فرصت (Opportunity Cost) | هزینههای مرتبط (Relevant Cost) |
زمان وقوع (Timing) | گذشته (Past) | آینده (Future) | آینده (Future) |
ماهیت (Nature) | واقعی و پرداخت شده (Explicit) | ضمنی و از دست رفته (Implicit) | بسته به تصمیم تغییر میکند (Differential) |
قابلیت بازیافت (Recoverability) | غیرقابل بازیافت (Irrecoverable) | غیرقابل اعمال (Not Applicable) | قابل اجتناب (Avoidable) |
ارتباط با تصمیمگیری (Relevance) | نامرتبط (Irrelevant) | بسیار مرتبط (Highly Relevant) | بسیار مرتبط (Highly Relevant) |
گزارشگری مالی (Reporting) | در صورتهای مالی منعکس شده (Reflected in Financials) | در صورتهای مالی منعکس نشده (Not Reflected in Financials) | مبنای تحلیلهای مدیریتی (Basis for Managerial Analysis) |
بخش ۳: رویکرد استانداردهای حسابداری به هزینههای گذشته (The Approach of Accounting Standards to Past Costs)
۳-۱. چگونه استانداردهای IFRS به طور ضمنی هزینههای از دست رفته را نادیده میگیرند
استانداردهای حسابداری به عنوان مکانیسمهای دفاعی ساختاری عمل میکنند که سازمانها را به اتخاذ دیدگاهی عقلانی و آیندهنگر مجبور میکنند. اگرچه استانداردهای بینالمللی گزارشگری مالی (IFRS) به ندرت از اصطلاح “هزینه از دست رفته” استفاده میکنند، اصول زیربنایی آنها به شدت با منطق نادیده گرفتن این هزینهها همسو است. استانداردهایی مانند IAS 16 و IAS 38 با تمرکز بر “منافع اقتصادی آتی” و تعیین معیارهای دقیق برای شناسایی داراییها، عملاً یک چارچوب آیندهنگر را تحمیل میکنند. این رویکرد تضمین میکند که صورتهای مالی، ارزشهای مبتنی بر پتانسیل آینده را منعکس کنند، نه انباشت هزینههای گذشته. در واقع، این استانداردها به طور سیستماتیک با تمایلات روانشناختی طبیعی برای افتادن در دام مغالطه هزینه از دست رفته مقابله میکنند.
۳-۲. تحلیل استاندارد IAS 16: معیار شناسایی مبتنی بر “منافع اقتصادی آتی”
استاندارد حسابداری بینالمللی 16 (IAS 16) که به داراییهای ثابت مشهود میپردازد، یک قانون کلیدی دارد. یک هزینه تنها زمانی به عنوان دارایی شناسایی (Capitalize) میشود که “احتمال جریان منافع اقتصادی آتی مرتبط با آن به سوی واحد تجاری وجود داشته باشد”. این معیار ذاتاً آیندهنگر است. هزینههایی که این شرط را برآورده نکنند، باید در دوره وقوع به عنوان هزینه شناسایی شوند. علاوه بر این، IAS 16 مشخص میکند که سرمایهای کردن هزینهها باید زمانی متوقف شود که دارایی “در مکان و شرایط لازم برای کارکرد مورد نظر مدیریت” قرار گیرد. هر هزینهای پس از این نقطه، مانند زیانهای عملیاتی اولیه یا هزینههای جابجایی، باید به عنوان هزینه دوره شناسایی شود. این رویکرد عملاً هزینههای اولیه را به یک هزینه از دست رفته برای تصمیمات آتی تبدیل میکند.
۳-۳. تحلیل استاندارد IAS 38: تفکیک هزینههای تحقیق از توسعه
استاندارد IAS 38، که به داراییهای نامشهود میپردازد، یک تفکیک مهم و سختگیرانه بین مرحله تحقیق (Research) و مرحله توسعه (Development) ایجاد میکند. طبق این استاندارد، تمام هزینههای انجام شده در مرحله تحقیق باید بلافاصله در صورت سود و زیان به عنوان هزینه شناسایی شوند. دلیل این امر آن است که در این مرحله، ایجاد منافع اقتصادی آتی به شدت نامشخص است. این هزینهها نمونه بارز هزینههای از دست رفته هستند. در مقابل، هزینههای مرحله توسعه تنها در صورتی میتوانند سرمایهای شوند که شش معیار سختگیرانه، از جمله امکانسنجی فنی، قصد تکمیل و توانایی فروش یا استفاده از دارایی، به طور همزمان برآورده شوند. این رویکرد مانع از آن میشود که هزینههای نامطمئن اولیه، ارزش داراییها را به طور غیرواقعی افزایش دهند.
۳-۴. رویکرد U.S. GAAP: بهای تمام شده تاریخی و آزمون کاهش ارزش (ASC 360)
اصول حسابداری پذیرفته شده عمومی در آمریکا (U.S. GAAP)، به ویژه ASC 360، رویکرد متفاوتی دارد که به همان نتیجه منطقی میرسد. این استاندارد داراییها را بر اساس بهای تمام شده تاریخی ثبت میکند و اجازه تجدید ارزیابی به سمت بالا را نمیدهد. این بهای تمام شده، یک هزینه از دست رفته است. مهمتر از آن، ASC 360 یک “آزمون کاهش ارزش” (Impairment Test) را الزامی میکند. اگر رویدادهایی نشان دهند که “مبلغ دفتری یک دارایی ممکن است قابل بازیافت نباشد”، شرکت باید آزمون را انجام دهد. این آزمون، مبلغ دفتری را با مجموع جریانهای نقدی آتی تنزیل نشده مقایسه میکند. اگر مبلغ دفتری بیشتر باشد، زیان کاهش ارزش شناسایی شده و دارایی به ارزش منصفانه خود کاهش مییابد. این مکانیسم شرکتها را مجبور میکند تا داراییها را بر اساس پتانسیل درآمدزایی آیندهشان ارزیابی کنند و از تکیه بر هزینههای گذشته جلوگیری نمایند.
بخش ۴: مغالطه هزینههای از دست رفته: تله روانشناختی (The Sunk Cost Fallacy: A Psychological Trap)
۴-۱. مغالطه هزینههای از دست رفته چیست؟ پدیده “ریختن پول خوب به دنبال پول بد”
مغالطه هزینههای از دست رفته (Sunk Cost Fallacy) تمایل غیرمنطقی انسان به ادامه دادن یک فعالیت یا پروژه است، صرفاً به این دلیل که قبلاً منابعی مانند پول، زمان یا تلاش در آن سرمایهگذاری شده است. این رفتار غیرعقلانی است زیرا تصمیمات باید بر اساس ارزیابی هزینهها و منافع آتی گرفته شوند، نه سرمایهگذاریهای گذشته که دیگر قابل بازگشت نیستند. این پدیده به طور عامیانه با عبارت “ریختن پول خوب به دنبال پول بد” (throwing good money after bad) توصیف میشود این مغالطه یکی از رایجترین و قدرتمندترین دامهای تصمیمگیری است که هم در زندگی شخصی (مانند تماشای یک فیلم خستهکننده تا انتها) و هم در دنیای کسبوکار (مانند ادامه یک پروژه زیانده) مشاهده میشود.
۴-۲. ریشههای روانشناختی: نقش زیانگریزی و سوگیری تعهد
این مغالطه یک پدیده منفرد نیست، بلکه نتیجه تعامل مخرب چندین سوگیری شناختی است که یکدیگر را تقویت میکنند. یکی از دلایل اصلی، “زیانگریزی” (Loss Aversion) است؛ درد روانی ناشی از از دست دادن چیزی، بسیار قویتر از لذت به دست آوردن معادل آن است. افراد برای اجتناب از احساس تلخ “ضایع شدن” سرمایهگذاری اولیه، به پروژه شکستخورده ادامه میدهند. عامل دیگر، “سوگیری تعهد” (Commitment Bias) است؛ یعنی تمایل به ثابت قدم ماندن بر تصمیمات گذشته برای توجیه آنها، به ویژه اگر آن تصمیم به صورت عمومی اعلام شده باشد. این سوگیریها یک حلقه بازخورد منفی ایجاد میکنند: هرچه منابع بیشتری تزریق میشود، تعهد روانی افزایش یافته و پذیرش زیان دشوارتر میشود.
۴-۳. تأثیر اثر قاببندی (Framing Effect) و خوشبینی غیرواقعی
دو سوگیری شناختی دیگر نیز این حلقه معیوب را تشدید میکنند. “اثر قاببندی” (Framing Effect) به این معناست که نحوه ارائه اطلاعات، بر تصمیم تأثیر میگذارد.مدیران ممکن است ادامه دادن یک پروژه را به عنوان “شانسی برای موفقیت” یا “سرمایهگذاری برای آینده” قاببندی کنند، در حالی که توقف آن را “پذیرش شکست” میبینند. همزمان، “خوشبینی غیرواقعی” (Unrealistic Optimism) باعث میشود افراد شانس موفقیت آینده را بیش از حد برآورد کنند، به خصوص اگر سرمایهگذاری سنگینی انجام داده باشند. این سوگیریها، ارزیابی منطقی و بیطرفانه از وضعیت فعلی را مختل کرده و راه را برای ادامه سرمایهگذاری در مسیر اشتباه هموار میسازند و مدیر را در یک چرخه خودتوجیهی گرفتار میکنند.
۴-۴. مطالعه موردی: درسهایی از پروژه کنکورد
پروژه هواپیمای مافوق صوت کنکورد، نمونه کلاسیک و جهانی مغالطه هزینههای از دست رفته است. دولتهای بریتانیا و فرانسه میلیاردها دلار در این پروژه سرمایهگذاری کردند. حتی زمانی که تمام شواهد اقتصادی نشان میداد که پروژه هرگز سودآور نخواهد بود و تقاضای کافی برای آن وجود ندارد، آنها به دلیل حجم عظیم سرمایهگذاری اولیه، به تزریق پول ادامه دادند. آنها نمیخواستند بپذیرند که سرمایهگذاری اولیه “هدر رفته” است و امیدوار بودند با ادامه کار، تصمیم اولیه خود را توجیه کنند. این پروژه به نمادی از این مغالطه تبدیل شده و گاهی از آن با عنوان “مغالطه کنکورد” (Concorde Fallacy) نیز یاد میشود. این مثال تاریخی نشان میدهد که چگونه حتی تصمیمگیرندگان در بالاترین سطوح دولتی و سازمانی نیز میتوانند قربانی این تله قدرتمند روانشناختی شوند.
بخش ۵: چارچوبهای استراتژیک برای اجتناب از مغالطه (Strategic Frameworks for Avoiding the Fallacy)
۵-۱. استراتژی اول: تمرکز بر آینده و نادیده گرفتن گذشته
اساسیترین استراتژی برای مقابله با مغالطه هزینههای از دست رفته، تغییر آگاهانه تمرکز از گذشته به آینده است. مدیران باید به طور مداوم از خود این سوال کلیدی را بپرسند: “اگر امروز با این پروژه از نقطه صفر شروع میکردیم، آیا باز هم در آن سرمایهگذاری میکردیم؟”. این سوال، هزینههای از دست رفته را به طور کامل از معادله تصمیمگیری حذف کرده و ارزیابی را صرفاً بر اساس پتانسیلها، هزینهها و منافع آینده پروژه استوار میکند. این رویکرد، که گاهی با مفهوم “بودجهبندی مبتنی بر صفر” (Zero-Based Budgeting) همسو است، هر سرمایهگذاری آتی را مجبور به توجیه خود بر اساس ارزش فعلیاش میکند، نه بر اساس سرمایهگذاریهای گذشته. این یک تغییر نگرش قدرتمند از “توجیه گذشته” به “خلق آینده” است.
۵-۲. استراتژی دوم: تعیین اهداف شفاف و قابل اندازهگیری (SMART Goals & KPIs)
یکی از مؤثرترین راهها برای غلبه بر تصمیمگیری احساسی، تعیین معیارهای عینی و کمی برای موفقیت، قبل از شروع پروژه است. با استفاده از اهداف SMART (مشخص، قابل اندازهگیری، قابل دستیابی، مرتبط و زمانبندی شده) و تعریف شاخصهای کلیدی عملکرد (KPIs)، سازمانها نقاط بازبینی مشخصی را ایجاد میکنند. در این نقاط، عملکرد واقعی پروژه با اهداف از پیش تعیین شده مقایسه میشود. اگر پروژه به اهداف نرسیده باشد، تصمیم برای توقف یا تغییر مسیر، مبتنی بر دادههای عینی خواهد بود، نه احساسات یا توجیهات شخصی. این چارچوب به عنوان یک “کلید توقف” (kill switch) یا مکانیزم خروج عینی عمل میکند و از ادامه بیپایان پروژههای ناموفق جلوگیری میکند.
۵-۳. استراتژی سوم: تصمیمگیری مبتنی بر داده به جای احساسات
احساسات، دشمن اصلی تصمیمگیری عقلانی در زمینه هزینههای از دست رفته هستند. برای مقابله با این چالش، سازمانها باید فرهنگی را ترویج دهند که در آن تصمیمات بر اساس دادههای سخت و تحلیلهای عینی گرفته میشود. این شامل استفاده از ابزارهای تحلیلی مانند تحلیل هزینه-فایده، محاسبه ارزش فعلی خالص (NPV) برای پروژههای آتی و بررسی مداوم دادههای عملکردی است. با اولویت دادن به دادهها، تأثیر سوگیریهای شناختی مانند دلبستگی عاطفی به پروژه، ترس از پشیمانی یا فشار برای توجیه تصمیمات گذشته کاهش مییابد. در چنین فرهنگی، تصمیمات بر مبنای واقعیتهای تجاری و چشمانداز آینده گرفته میشوند، نه بر اساس احساسات شخصی مدیران درگیر در پروژه.
۵-۴. استراتژی چهارم: ایجاد فرهنگ بازخورد و کسب دیدگاههای بیطرفانه
مدیرانی که عمیقاً درگیر یک پروژه هستند، به سختی میتوانند آن را به طور عینی ارزیابی کنند. به همین دلیل، کسب دیدگاه از منابع خارجی و بیطرف بسیار ارزشمند است.1 این منابع میتوانند مشاوران خارجی، مربیان کسبوکار، یا حتی همکارانی از بخشهای دیگر سازمان باشند که هیچ دلبستگی عاطفی یا منافع شخصی در ادامه پروژه ندارند. ایجاد یک فرهنگ سازمانی که در آن بازخورد صادقانه، پرسشگری و به چالش کشیدن مفروضات تشویق میشود، یک مکانیسم دفاعی قوی در برابر تفکر گروهی و مغالطه هزینههای از دست رفته است. این رویکرد تضمین میکند که تصمیمات در انزوا و تحت تأثیر دیدگاههای محدود گرفته نشوند.
۵-۵. استراتژی پنجم: پذیرش تغییر و تعریف مجدد شکست
در بسیاری از سازمانها، توقف یک پروژه به عنوان “شکست” تلقی میشود و این برچسب منفی، مدیران را به ادامه پروژههای ناموفق ترغیب میکند. یک استراتژی قدرتمند، تغییر این فرهنگ و تعریف مجدد مفهوم شکست است. “تغییر مسیر” (Pivoting) یا “کاهش هوشمندانه زیان” نباید به عنوان شکست، بلکه باید به عنوان یک حرکت استراتژیک هوشمندانه و نشانهای از چابکی و یادگیری سازمانی دیده شود. پذیرش این واقعیت که برخی سرمایهگذاریها طبق برنامه پیش نخواهند رفت، بخشی از یک فرآیند نوآوری سالم است. این دیدگاه به سازمان اجازه میدهد تا منابع ارزشمند خود را به سرعت از فرصتهای بیثمر آزاد کرده و به سمت گزینههای امیدوارکنندهتر هدایت کند.
نتیجهگیری: حرکت به سوی تصمیمگیری عقلانی
هزینههای از دست رفته یک مفهوم اساسی در حسابداری و مدیریت است که درک آن برای تصمیمگیری مؤثر و تخصیص بهینه منابع ضروری است. این هزینهها، که در گذشته صرف شده و غیرقابل بازگشت هستند، از نظر منطقی نباید هیچ تأثیری بر تصمیمات آینده داشته باشند. با این حال، روانشناسی انسان اغلب مدیران و سازمانها را به دام “مغالطه هزینههای از دست رفته” میاندازد و آنها را وادار به “ریختن پول خوب به دنبال پول بد” میکند. کلید موفقیت در این زمینه، یک رویکرد دوگانه است.
از یک سو، استانداردهای حسابداری مانند IFRS و U.S. GAAP چارچوبهای منطقی و آیندهنگری را برای شناسایی و گزارشگری هزینهها فراهم میکنند که به طور ضمنی با این مغالطه مقابله میکنند. از سوی دیگر، مدیران باید با آگاهی از سوگیریهای شناختی، چارچوبهای تصمیمگیری استراتژیک و مبتنی بر داده را پیادهسازی کنند. با ترکیب این دو رویکرد، سازمانها میتوانند از گذشته درس بگیرند، اما تصمیمات خود را بر اساس چشمانداز آینده بنا کنند و منابع ارزشمند خود را به سمت رشد و سودآوری پایدار هدایت نمایند.
منابع
- The Sunk Cost Fallacy In Business: When To Cut Losses And Pivot – Forbes, accessed July 3, 2025,
- The sunk-cost dilemma – Project Management Institute, accessed July 3, 2025
- Understanding Sunk Costs Can Help Everyday Decision-Making – HBS Online, accessed July 3, 2025,
- Sunk Cost – Overview, Examples, Fallacy, Applications, accessed July 3, 2025/
- What are Sunk Costs in Project Management? Examples & Tips – Fibery, accessed July 3, 2025/
- Understanding and Overcoming the Sunk Cost Fallacy in Business – Aspire, accessed July 3, 2025, https://aspireapp.com/blog/understanding-and-overcoming-sunk-cost-fallacy-in-business
- What is Sunk Cost? Definition, Example, and FAQs – Airfocus, accessed July 3, 2025, https://airfocus.com/glossary/what-is-sunk-cost/
- Sunk Cost Vs Opportunity Cost: What’s The Difference? | Planergy …, accessed July 3, 2025, https://planergy.com/blog/sunk-cost-vs-opportunity-cost/
————————————————————————————-
برای دریافت مشاوره و نیز آگاهی کامل از شرایط ارائه خدمات با ما در تماس باشید :
تلفن ۱ : ۰۲۱۸۸۱۹۱۴۸۲
تلفن ۲ : ۰۲۱۸۸۱۹۱۴۸۳
فکس : ۸۸۲۰۵۷۶۶ ۲۱ ۹۸++