داراییهای نگهداریشده برای فروش بر اساس IFRS 5
مقدمهای بر استاندارد IFRS 5 و اهداف آن
استاندارد بینالمللی گزارشگری مالی 5 (IFRS 5) یک چارچوب حسابداری مشخص ارائه میدهد. این استاندارد به نحوه حسابداری داراییهای نگهداریشده برای فروش میپردازد. همچنین نحوه ارائه و افشای عملیات متوقفشده را تعیین میکند. هدف اصلی IFRS 5 افزایش شفافیت و قابلیت مقایسه صورتهای مالی است. این کار از طریق تفکیک نتایج عملیات مستمر از عملیاتی که واحد تجاری قصد واگذاری آنها را دارد، انجام میشود. این استاندارد در مارس 2004 جایگزین استاندارد حسابداری IAS 35 با عنوان عملیات متوقفشده، گردید. معرفی طبقهبندی “داراییهای نگهداریشده برای فروش” یک تغییر بنیادی بود. این طبقهبندی بر سود یا زیان، ارزش دفتری داراییها و نحوه ارائه صورتهای مالی تأثیر قابل توجهی دارد.
طبق این استاندارد، داراییهایی که معیارهای لازم را دارند، باید جداگانه گزارش شوند. این داراییها به اقل مبلغ دفتری و ارزش منصفانه پس از کسر مخارج فروش اندازهگیری میشوند. یک الزام کلیدی دیگر توقف محاسبه استهلاک برای این داراییها است. این رویکرد به استفادهکنندگان صورتهای مالی کمک میکند تا اثرات مالی واگذاریها را بهتر ارزیابی کنند. در واقع، IFRS 5 تنها مجموعهای از قوانین نیست. بلکه ابزاری ارتباطی است که مدیریت را ملزم به اعلام شفاف مقاصد استراتژیک خود میکند. طبقهبندی یک دارایی به عنوان نگهداریشده برای فروش، اطلاعاتی آیندهنگر ارائه میدهد. این کار تمرکز را از عملکرد گذشته دارایی به بازیافت ارزش آتی آن از طریق فروش تغییر میدهد. در نتیجه، ارزش پیشبینیکنندگی صورتهای مالی افزایش مییابد.
معیارهای کلیدی برای طبقهبندی داراییهای نگهداریشده برای فروش
اصل بنیادین برای طبقهبندی یک دارایی به عنوان داراییهای نگهداریشده برای فروش یک تغییر اساسی در نیت مدیریت است. طبق استاندارد IFRS 5، این طبقهبندی زمانی انجام میشود که مبلغ دفتری دارایی عمدتاً از طریق فروش بازیافت شود. این رویکرد در مقابل بازیافت ارزش از طریق استفاده مستمر قرار دارد. این اصل هم برای داراییهای غیرجاری منفرد و هم برای یک “گروه واگذاری” کاربرد دارد. برای تحقق این طبقهبندی، دو شرط اصلی و سختگیرانه باید به طور همزمان برآورده شوند. رعایت این شروط نیازمند قضاوت حرفهای قابل توجهی است.
اولین شرط این است که دارایی یا گروه واگذاری باید برای فروش فوری در وضعیت فعلی خود آماده باشد. دومین شرط، “بسیار محتمل بودن” فروش آن است. این معیارها تضمین میکنند که طبقهبندی بر اساس یک برنامه واقعی و قابل اجرا صورت میگیرد. در حقیقت، معیار “بازیافت ارزش عمدتاً از طریق فروش” یک تغییر ماهیت اقتصادی برای دارایی را نشان میدهد. دارایی دیگر یک دارایی عملیاتی نیست که از طریق استفاده در مدل کسبوکار ارزش ایجاد کند. بلکه به یک دارایی مالی تبدیل شده که ارزش آن به شرایط بازار و احتمال فروش موفق وابسته است. رویکرد حسابداری مشخص شده در IFRS 5 دقیقاً این تغییر ماهیت اقتصادی را دنبال میکند.
شرط آمادگی برای فروش فوری
یکی از دو شرط اصلی برای طبقهبندی داراییهای نگهداریشده برای فروش، آمادگی آن برای فروش فوری است. این عبارت به این معناست که دارایی باید در وضعیت فعلی خود برای انتقال به خریدار آماده باشد. هرگونه شرایط مرتبط با فروش باید “معمول و مرسوم” برای معاملات اینگونه داراییها باشد. اگر واحد تجاری برای آمادهسازی دارایی جهت فروش نیاز به انجام اقدامات قابل توجهی داشته باشد، این شرط برآورده نمیشود. برای مثال، بازسازی یا بهبودهای عمده مانع از طبقهبندی به عنوان آماده برای فروش فوری است. این شرط یک آزمون واقعبینانه برای نیت اعلامشده مدیریت جهت فروش است.
این معیار تضمین میکند که واحدهای تجاری نمیتوانند داراییها را پیش از موعد طبقهبندی کنند. این امر به ویژه زمانی اهمیت دارد که آنها هنوز از منافع اقتصادی دارایی استفاده میکنند. یا در تلاش برای افزایش ارزش آن پیش از بازاریابی هستند. برای مثال، اگر یک دارایی هنوز به طور فعال در عملیات جاری شرکت مورد استفاده قرار میگیرد، نمیتواند آماده برای فروش فوری تلقی شود. این الزام، یکپارچگی طبقهبندی “نگهداریشده برای فروش” را حفظ میکند. بدون آن، شرکتها میتوانستند کارخانههای با عملکرد ضعیف را برای توقف استهلاک و بهبود سود گزارششده طبقهبندی کنند. حتی اگر قصد داشتند تا یک سال دیگر از آنها استفاده کنند. این قانون تضمین میکند که تغییر حسابداری با واقعیت اقتصادی همسو است.
مفهوم “بسیار محتمل بودن” فروش
دومین شرط کلیدی برای طبقهبندی داراییهای نگهداریشده برای فروش، “بسیار محتمل بودن” فروش است. این مفهوم آستانه بالاتری نسبت به “محتمل” (بیش از پنجاه درصد) دارد. برای احراز این شرط، مجموعهای از اقدامات مشخص باید انجام شده باشد. اولاً، سطح مناسبی از مدیریت باید به یک برنامه مشخص برای فروش دارایی متعهد باشد. این تعهد باید فراتر از یک تصمیم اولیه باشد و به صورت رسمی مستند شود. ثانیاً، یک برنامه فعال برای یافتن خریدار و تکمیل طرح فروش باید آغاز شده باشد. این شامل بازاریابی فعال دارایی برای فروش با قیمتی منطقی نسبت به ارزش منصفانه فعلی آن است.
علاوه بر این، انتظار میرود فروش ظرف مدت یک سال از تاریخ طبقهبندی تکمیل شود. همچنین، اقدامات لازم برای تکمیل طرح باید نشاندهنده عدم احتمال تغییرات عمده یا لغو آن باشد. آزمون “بسیار محتمل بودن” یک ارزیابی جامع از قصد و توانایی مدیریت است. صرفاً تمایل مدیریت به فروش کافی نیست. بلکه باید اقدامات عینی و قابل اثباتی انجام شود که فروش را تقریباً قطعی میکند. معیار “قیمت منطقی” به ویژه اهمیت دارد. این معیار مانع از آن میشود که شرکتی با تعیین قیمتی غیرواقعی، ادعای فروش دارایی را داشته باشد. در حالی که عملاً قصد نگهداری آن را دارد. این امر مدیریت را به ارزیابی واقعبینانه ارزش بازار دارایی پیش از طبقهبندی ملزم میکند.
الزام تکمیل فروش ظرف مدت یک سال
یکی از نشانههای “بسیار محتمل بودن” فروش، انتظار تکمیل آن ظرف یک سال از تاریخ طبقهبندی است. این دوره یکساله یک معیار عملی و یک محک برای سنجش جدیت برنامه فروش است. با این حال، این قانون یک ضربالاجل انعطافناپذیر نیست. استاندارد IFRS 5 شرایطی را پیشبینی کرده که در آن تمدید این دوره مجاز است. تمدید دوره یکساله، طبقهبندی دارایی به عنوان داراییهای نگهداریشده برای فروش را لغو نمیکند. این امر مشروط بر آن است که تأخیر ناشی از رویدادها یا شرایطی خارج از کنترل واحد تجاری باشد. این انعطافپذیری اهمیت زیادی در معاملات پیچیده دارد.
نکته حیاتی این است که حتی در صورت تأخیر، باید شواهد کافی وجود داشته باشد. این شواهد باید نشاندهنده تعهد مستمر واحد تجاری به برنامه فروش خود باشد. در واقع، تمرکز استاندارد بر دلیل تأخیر و تداوم نیت مدیریت است، نه صرفاً گذشت زمان. این رویکرد از طبقهبندی مجدد تنبیهی جلوگیری میکند، زمانی که تعهد شرکت ثابت است. برای مثال، فروش یک شرکت خدماتی ممکن است نیازمند تأیید رگولاتوری باشد که 18 ماه طول بکشد. تا زمانی که شرکت فعالانه این تأییدیه را دنبال کند، دارایی میتواند در این طبقهبندی باقی بماند. این موضوع بار مستندسازی قابل توجهی را بر دوش شرکت قرار میدهد. شرکت باید به حسابرسان خود اثبات کند که تأخیر، خارجی بوده و تلاشهایش برای فروش متوقف نشده است.
اصول اندازهگیری داراییهای نگهداریشده برای فروش
پس از احراز معیارهای طبقهبندی، داراییهای نگهداریشده برای فروش باید بر اساس یک اصل مشخص اندازهگیری شوند. استاندارد IFRS 5 مقرر میدارد این داراییها به اقل (کمتر) مبلغ دفتری و ارزش منصفانه پس از کسر مخارج فروش اندازهگیری میشوند. “مخارج فروش” شامل هزینههای افزایشی است که مستقیماً به واگذاری دارایی قابل انتساب هستند. این هزینهها شامل مخارج مالی و مالیات بر درآمد نمیشوند. هرگونه زیان کاهش ارزش ناشی از اعمال این قاعده در همان ابتدا شناسایی میشود. این زیان در سود یا زیان دوره گزارش میشود. این اصل اندازهگیری، مفهوم محافظهکاری در حسابداری را تجسم میبخشد.
یک نکته مهم این است که بلافاصله قبل از طبقهبندی اولیه، داراییها باید طبق استانداردهای مربوطه اندازهگیری شوند. این بدان معناست که هرگونه کاهش ارزش موجود باید ابتدا تحت استانداردی مانند IAS 36 شناسایی شود. پس از طبقهبندی، اگر ارزش منصفانه پس از کسر مخارج فروش افزایش یابد، امکان شناسایی سود وجود دارد. اما این سود تنها تا سقف زیان کاهش ارزش انباشتهای که قبلاً شناسایی شده، قابل برگشت است. این اصل اندازهگیری، زیانهای مورد انتظار را فوراً شناسایی میکند. اما شناسایی سودهای بالقوه را تا زمان تحقق قطعی فروش به تعویق میاندازد. این رویکرد، نمایه ریسک ارائهشده در صورتهای مالی را تغییر میدهد.
توقف محاسبه استهلاک: یک تغییر کلیدی
یکی از پیامدهای اصلی طبقهبندی یک دارایی به عنوان داراییهای نگهداریشده برای فروش، توقف فوری استهلاک آن است. به محض اینکه یک دارایی غیرجاری یا گروه واگذاری در این طبقه قرار میگیرد، واحد تجاری باید محاسبه استهلاک یا اندوختهسازی آن را متوقف کند. این قاعده هم برای داراییهای ثابت مشهود مانند اموال، ماشینآلات و تجهیزات و هم برای داراییهای نامشهود کاربرد دارد. این تغییر، یک پیامد منطقی از بازتعریف هدف اقتصادی دارایی است. استهلاک، تخصیص سیستماتیک بهای تمامشده یک دارایی طی عمر مفید عملیاتی آن است. از آنجا که دارایی دیگر برای “استفاده مستمر” در نظر گرفته نمیشود، مفهوم عمر مفید نیز موضوعیت خود را از دست میدهد.
ارزش دارایی اکنون قرار است از طریق یک معامله واحد (فروش) بازیافت شود. نه از طریق مصرف تدریجی در فرآیند تولید درآمد. بنابراین، مبنای محاسبه استهلاک دیگر وجود ندارد. “مصرف ارزش” دارایی اکنون از طریق اصل اندازهگیری (اقل مبلغ دفتری و ارزش منصفانه پس از کسر مخارج فروش) منعکس میشود. هرگونه کاهش ارزش بین دورههای گزارشگری به عنوان یک زیان کاهش ارزش شناسایی میشود. این رویکرد، یک تغییر از تعدیل ارزش مبتنی بر فرآیند (استهلاک) به تعدیل ارزش مبتنی بر بازار (ارزش منصفانه) است. این امر تأثیر مستقیم و اغلب بااهمیتی بر سود گزارششده دارد. توقف استهلاک، هزینهها را کاهش داده و میتواند سود خالص عملیات مستمر را افزایش دهد.
حسابداری گروههای واگذاری
استاندارد IFRS 5 فقط به داراییهای منفرد محدود نمیشود. این استاندارد مفهوم “گروه واگذاری” را نیز معرفی میکند. گروه واگذاری مجموعهای از داراییهاست که قرار است در یک معامله واحد واگذار شوند. این گروه همچنین شامل بدهیهایی است که مستقیماً با آن داراییها مرتبط بوده و در معامله منتقل خواهند شد. این مفهوم یک رویکرد عملی است. زیرا کسبوکارها اغلب عملیات یکپارچه را میفروشند، نه فقط داراییهای مستقل. این گروه میتواند یک واحد مولد وجه نقد (CGU)، گروهی از واحدهای مولد وجه نقد یا بخشی از آن باشد. گروه واگذاری ممکن است شامل داراییهای جاری، بدهیهای جاری و حتی داراییهایی باشد که خارج از دامنه اندازهگیری IFRS 5 هستند.
اگر یک دارایی غیرجاری در گروه، معیارهای اندازهگیری IFRS 5 را احراز کند، استاندارد برای کل گروه اعمال میشود. کل گروه به اقل مبلغ دفتری و ارزش منصفانه پس از کسر مخارج فروش اندازهگیری میشود. سرقفلی تحصیلشده در یک ترکیب تجاری نیز در صورتی که به آن گروه تخصیص یافته باشد، در گروه واگذاری لحاظ میشود. این موضوع بسیار مهم است. زیرا تضمین میکند که سرقفلی مرتبط با عملیات فروختهشده نیز در آزمون کاهش ارزش لحاظ میشود. این رویکرد از باقی ماندن “سرقفلی سرگردان” در دفاتر شرکت که به یک عملیات واگذارشده تعلق دارد، جلوگیری میکند. این مفهوم باعث ایجاد پیچیدگی در تخصیص زیان کاهش ارزش میشود.
نحوه ارائه در صورت وضعیت مالی
ارائه صحیح داراییهای نگهداریشده برای فروش در صورت وضعیت مالی (ترازنامه) برای شفافیت گزارشگری حیاتی است. طبق IFRS 5، داراییهای غیرجاری طبقهبندیشده به عنوان نگهداریشده برای فروش باید به صورت مجزا از سایر داراییها ارائه شوند. به همین ترتیب، بدهیهای یک گروه واگذاری نیز باید به صورت مجزا از سایر بدهیها نشان داده شوند. داراییها و بدهیهای گروه واگذاری نباید با یکدیگر تهاتر شوند. این داراییها و بدهیها معمولاً به عنوان جاری طبقهبندی میشوند، زیرا انتظار میرود ظرف یک سال به فروش برسند. این ارائه مجزا مانند یک “پرچم قرمز” برای استفادهکنندگان عمل میکند. توجه آنها را فوراً به بخش قابل توجهی از کسبوکار که در انتظار واگذاری است، جلب میکند.
یک نکته بسیار مهم در ارائه این است که اطلاعات مقایسهای دورههای قبل در صورت وضعیت مالی، بازطبقهبندی نمیشوند. یعنی در ستون سال قبل، این داراییها همچنان در طبقات اصلی خود (مانند داراییهای ثابت مشهود) باقی میمانند. این رویکرد، یکپارچگی تاریخی ترازنامه را حفظ میکند. طبقهبندی به عنوان نگهداریشده برای فروش، یک رویداد مربوط به دوره جاری است. بازطبقهبندی دوره قبل این تصور نادرست را ایجاد میکرد که دارایی در آن دوره نیز برای فروش در نظر گرفته شده بود. این روش ارائه، ضمن افزایش شفافیت، به تحلیلگران اجازه میدهد تا با مقایسه دو ستون، دقیقاً میزان داراییهای بازطبقهبندیشده در دوره جاری را مشاهده کنند.
ارتباط با عملیات متوقفشده
مفهوم داراییهای نگهداریشده برای فروش ارتباط نزدیکی با “عملیات متوقفشده” دارد، اما این دو یکسان نیستند. عملیات متوقفشده یک جزء از واحد تجاری است که یا واگذار شده یا به عنوان نگهداریشده برای فروش طبقهبندی شده است. اما برای اینکه یک دارایی یا گروه واگذاری به عنوان عملیات متوقفشده نیز شناخته شود، باید معیارهای اضافی را برآورده کند. این جزء باید یک خط اصلی کسبوکار یا یک منطقه جغرافیایی عمده از عملیات را تشکیل دهد. یا اینکه بخشی از یک طرح هماهنگ برای واگذاری چنین خط کسبوکار یا منطقهای باشد. همچنین، یک شرکت فرعی که منحصراً با هدف فروش مجدد تحصیل شده نیز میتواند عملیات متوقفشده تلقی شود.
این طبقهبندی یک سطح بالاتر و بااهمیتتر از افشا را نسبت به صرفاً “نگهداریشده برای فروش” نشان میدهد. در حالی که هر دارایی غیرجاری میتواند برای فروش نگهداری شود (مانند یک دستگاه)، تنها واگذاری یک “جزء” استراتژیک از کسبوکار، الزامات گستردهتر عملیات متوقفشده را فعال میکند. این تمایز یک سلسلهمراتب واضح از اهمیت واگذاری ایجاد میکند. “نگهداریشده برای فروش” یک طبقهبندی برای دارایی است. اما “عملیات متوقفشده” یک طبقهبندی برای یک بخش از کسبوکار است. این تفکیک برای استفادهکنندگان حیاتی است تا تأثیر واگذاری بر پایداری و استراتژی آینده شرکت را درک کنند. فروش یک کامیون مازاد تأثیر جزئی دارد. اما فروش کل بخش حملونقل، مدل کسبوکار را اساساً تغییر میدهد.
ارائه عملیات متوقفشده در صورت سود و زیان جامع
نحوه ارائه عملیات متوقفشده در صورت سود و زیان جامع به گونهای طراحی شده که شفافیت را به حداکثر برساند. نتایج عملیات متوقفشده به صورت یک مبلغ واحد در صورت سود و زیان ارائه میشود. این مبلغ به صورت خالص پس از کسر مالیات نمایش داده میشود. این رقم واحد، مجموع دو جزء است: سود یا زیان پس از مالیات عملیات متوقفشده برای آن دوره، و سود یا زیان پس از مالیات شناساییشده از اندازهگیری به ارزش منصفانه یا از واگذاری نهایی. تجزیه و تحلیل دقیق این مبلغ واحد باید یا در متن صورت سود و زیان یا در یادداشتهای توضیحی ارائه شود. همچنین، جریانهای نقدی خالص عملیات متوقفشده باید افشا گردد.
یک تفاوت کلیدی با نحوه ارائه در ترازنامه وجود دارد. ارقام مقایسهای صورت سود و زیان جامع و صورت جریانهای نقدی برای دورههای قبل، باز ارائه (restated) میشوند. این کار برای نشان دادن آن عملیات به عنوان متوقفشده در دورههای قبل نیز انجام میشود. این رویکرد ارائه، نتایج عملیات مستمر را “پاکسازی” میکند. این کار یک مقایسه واقعی و متجانس از عملکرد کسبوکار اصلی که شرکت قصد حفظ آن را دارد، فراهم میآورد. این روش یکی از قدرتمندترین ابزارهای تحلیلی است که IFRS ارائه میدهد. سرمایهگذاران میتوانند عملکرد کسبوکار باقیمانده را بدون نیاز به تعدیلات دستی پیچیده، ارزیابی کنند.
داراییهای نگهداریشده برای توزیع به مالکان
دامنه کاربرد استاندارد IFRS 5 به معاملاتی فراتر از فروش نقدی نیز گسترش مییابد. این استاندارد برای داراییهای غیرجاری یا گروههای واگذاری که به عنوان “نگهداریشده برای توزیع به مالکان” طبقهبندی میشوند نیز اعمال میشود. این نوع معامله شامل واگذاریهایی مانند تفکیک (spin-off) یک شرکت فرعی به سهامداران شرکت اصلی است. معیارهای طبقهبندی برای این داراییها مشابه معیارهای داراییهای نگهداریشده برای فروش است. داراییها باید برای توزیع فوری آماده باشند و توزیع باید بسیار محتمل باشد. اصل اندازهگیری نیز مشابه است: این داراییها به اقل مبلغ دفتری و ارزش منصفانه پس از کسر مخارج توزیع، اندازهگیری میشوند.
گنجاندن این معاملات در IFRS 5 نشان میدهد که استاندارد بر پایه اصل گستردهتر “واگذاری” دارایی بنا شده است. نه صرفاً “فروش” آن. استاندارد تشخیص میدهد که توزیع غیرنقدی به مالکان نیز راهی برای خاتمه کنترل واحد تجاری بر یک دارایی است. این رویکرد تضمین میکند که معاملات اقتصادی مشابه، به روش حسابداری مشابهی گزارش میشوند. این امر اصل رجحان محتوا بر شکل را تقویت میکند. یک شرکت نمیتواند با انتخاب تفکیک یک شرکت فرعی زیانده به جای فروش آن، از شناسایی زیان کاهش ارزش اجتناب کند. سقف اندازهگیری در هر دو حالت اعمال میشود. این موضوع نیازمند بررسی دقیق احتمال تصویب توزیع توسط سهامداران است.
تغییر در طرح فروش و طبقهبندی مجدد
برنامههای استراتژیک شرکتها ممکن است تغییر کند. اگر یک دارایی یا گروه واگذاری دیگر معیارهای طبقهبندی به عنوان داراییهای نگهداریشده برای فروش را احراز نکند، واحد تجاری باید آن طبقهبندی را متوقف کند. در این حالت، یک قاعده اندازهگیری خاص برای بازگرداندن دارایی به عملیات مستمر اعمال میشود. دارایی باید به اقل (کمتر) دو مبلغ زیر اندازهگیری شود. اولین مبلغ، مبلغ دفتری آن قبل از طبقهبندی اولیه است. این مبلغ باید برای استهلاکی که در صورت عدم طبقهبندی شناسایی میشد، تعدیل گردد. دومین مبلغ، مبلغ بازیافتنی دارایی در تاریخ تصمیم به عدم فروش است.
این قاعده برای جلوگیری از سوءاستفاده از طبقهبندی موقت طراحی شده است. این قانون، حسابداری دارایی را به وضعیتی که اگر طرح فروش هرگز وجود نداشت، بازمیگرداند. در عین حال، محافظهکاری آزمون کاهش ارزش را نیز اعمال میکند. این “استهلاک جبرانی” تضمین میکند که دورهای که دارایی در حالت تعلیق بوده، به درستی در حسابها منظور میشود. این قاعده یک عامل بازدارنده قوی در برابر استفاده بیرویه از این طبقهبندی است. اگر مدیریتی برای افزایش موقت سود از طریق توقف استهلاک، دارایی را طبقهبندی کند و سپس در فروش آن ناکام بماند، این قاعده یک تعدیل منفی در دوره طبقهبندی مجدد اعمال میکند.
تمایز با داراییهای کنار گذاشته شده
یک تمایز مهم که در استاندارد IFRS 5 به آن اشاره شده، تفاوت با داراییهایی است که قرار است کنار گذاشته (abandoned) شوند. یک دارایی غیرجاری یا گروه واگذاری که قرار است کنار گذاشته شود، به عنوان داراییهای نگهداریشده برای فروش طبقهبندی نمیشود. دلیل این امر آن است که مبلغ دفتری آن عمدتاً از طریق استفاده مستمر بازیافت خواهد شد. حتی اگر این استفاده برای دوره کوتاهی قبل از کنار گذاشتن کامل باشد. در واقع، یک دارایی کنار گذاشته شده هیچ عایدی فروشی ایجاد نمیکند. ارزش اقتصادی آن از طریق استفاده نهایی یا اسقاط، به صفر کاهش مییابد. بنابراین، اعمال اندازهگیری “ارزش منصفانه پس از کسر مخارج فروش” برای آن منطقی نیست.
رویکرد حسابداری صحیح برای داراییهای کنار گذاشته شده، ادامه استهلاک آنها بر اساس استانداردهای مربوطه است. این کار تضمین میکند که بهای تمامشده دارایی در دورههایی که هنوز از آن منفعتی حاصل میشود، مستهلک میگردد. با این حال، یک نکته ظریف وجود دارد. در حالی که خود دارایی به عنوان “نگهداریشده برای فروش” طبقهبندی نمیشود، عملیاتی که دارایی به آن تعلق دارد، ممکن است همچنان “متوقفشده” تلقی شود. برای مثال، یک شرکت ممکن است تصمیم به تعطیلی یک کارخانه بگیرد (کنار گذاشتن داراییها). این کار میتواند به عنوان خروج از یک خط اصلی کسبوکار (عملیات متوقفشده) واجد شرایط باشد. در این حالت، نتایج آن کارخانه در صورت سود و زیان به صورت مجزا ارائه میشود. اما داراییهای آن در ترازنامه باقی مانده و تا زمان کنارگذاری به استهلاک خود ادامه میدهند.
جدول مقایسهای: رویکрدهای حسابداری برای واگذاری داراییهای غیرجاری
ویژگی | داراییهای نگهداریشده برای فروش | داراییهای نگهداریشده برای توزیع | داراییهای کنار گذاشته شده |
مبنای طبقهبندی | بازیافت مبلغ دفتری از طریق فروش | بازیافت مبلغ دفتری از طریق توزیع به مالکان | بازیافت مبلغ دفتری از طریق استفاده مستمر تا زمان کنارگذاری |
اندازهگیری | اقل مبلغ دفتری و خالص ارزش فروش | اقل مبلغ دفتری و ارزش منصفانه پس از کسر مخارج توزیع | بر اساس استانداردهای مربوطه (مانند IAS 16/36)، نه IFRS 5 |
استهلاک | متوقف میشود | متوقف میشود | ادامه مییابد |
ارائه در ترازنامه | به صورت مجزا به عنوان دارایی جاری | به صورت مجزا به عنوان دارایی جاری | بدون ارائه مجزا؛ باقیمانده در طبقه مربوطه (مانند اموال، ماشینآلات و تجهیزات) |
الزامات اصلی افشا در یادداشتهای توضیحی
ارائه ارقام در متن صورتهای مالی به تنهایی کافی نیست. استاندارد IFRS 5 الزامات افشای مشخصی را برای یادداشتهای توضیحی تعیین کرده است. هدف این افشاها، ارائه اطلاعاتی است که استفادهکنندگان را قادر به ارزیابی اثرات مالی واگذاریها کند. این افشاها، زمینه روایی را برای اعداد و ارقام فراهم میکنند. برای داراییهای نگهداریشده برای فروش، شرکت باید شرحی از دارایی یا گروه واگذاری ارائه دهد. همچنین باید حقایق و شرایط مربوط به فروش را توضیح دهد. این موارد به استفادهکنندگان کمک میکند تا مبنای قضاوتهای مدیریت را درک کنند.
علاوه بر این، هرگونه سود یا زیان ناشی از اندازهگیری به ارزش منصفانه پس از کسر مخارج فروش باید افشا شود. اگر این سود یا زیان به صورت جداگانه در صورت سود و زیان ارائه نشده باشد، باید به سرفصل مربوطه اشاره شود. همچنین، بخش گزارشپذیری که دارایی در آن ارائه شده نیز باید مشخص گردد. این افشاهای روایی، پلی بین تصمیمات استراتژیک مدیریت و ثبتهای حسابداری ایجاد میکنند. آنها به استفادهکنندگان اجازه میدهند تا کیفیت و قطعیت “طرح فروش” را ارزیابی کنند. برای مثال، آیا خریداری شناسایی شده است؟ آیا فروش منوط به شرایط احتمالی عمدهای است؟ این اطلاعات به ارزیابی ریسک عدم تکمیل فروش کمک میکند.
نتیجهگیری: نقش IFRS 5 در شفافیت گزارشگری
در نهایت، استاندارد IFRS 5 نقش مهمی در دستیابی به هدف اصلی گزارشگری مالی ایفا میکند. این هدف، ارائه اطلاعات مفید برای تصمیمگیری است. این استاندارد با تفکیک اثرات مالی تصمیمات استراتژیک عمده (واگذاریها) از نتایج عملیات اصلی و پایدار واحد تجاری، به این هدف دست مییابد. این تفکیک امکان ارزیابی دقیقتر عملکرد و پیشبینیهای قابل اتکاتر برای آینده را فراهم میآورد. طبقهبندی داراییهای نگهداریشده برای فروش و عملیات متوقفشده، شفافیت و مربوط بودن گزارشگری مالی را افزایش میدهد. این استاندارد تضمین میکند که داراییها بر اساس نیت فروش، به درستی طبقهبندی و اندازهگیری میشوند.
کاربرد صحیح IFRS 5 به ذینفعان کمک میکند تا تأثیر مالی واگذاریها را ارزیابی کنند. این امر کیفیت تصمیمگیری آنها را بهبود میبخشد. با جداسازی عملیات مستمر و متوقفشده، استفادهکنندگان میتوانند عملکرد کسبوکار اصلی و باقیمانده را بهتر درک کنند. قدرت واقعی استاندارد در اطلاعاتی است که درباره “عملیات مستمر” فاش میکند. با حذف نویز ناشی از واگذاریها، IFRS 5 یک مبنای پاکتر و باثباتتر برای سرمایهگذاران جهت ارزشگذاری واحد تجاری و پیشبینی درآمدهای آتی آن فراهم میکند. این استاندارد مدیریت را نه تنها در حسابداری، بلکه در ارتباطات استراتژیک نیز منضبط میکند.
————————————————————————————-
برای دریافت مشاوره و نیز آگاهی کامل از شرایط ارائه خدمات با ما در تماس باشید :
تلفن ۱ : ۰۲۱۸۸۱۹۱۴۸۲
تلفن ۲ : ۰۲۱۸۸۱۹۱۴۸۳
فکس : ۸۸۲۰۵۷۶۶ ۲۱ ۹۸++